من و او

به یاد شهید والامقام محسن حاج رضایی و به احترام او...!!!

من و او

به یاد شهید والامقام محسن حاج رضایی و به احترام او...!!!

من و او

من و او
من و او یعنی ما...
من و او یعنی من که همیشه با او خواهم بود و او که همیشه با من خواهد بود!
من و او یعنی یک زندگی دنیایی و فرا دنیایی!!!
او برای من کسی هست جز محسن...

نویسندگان

۱۰ مطلب در مرداد ۱۳۹۰ ثبت شده است


شهسواری به دوستش گفت: بیا به کوهی که خدا آن جا زندگی می‌کند برویم. می‌خواهم ثابت کنم که او فقط بلد است به ما دستور بدهد، و هیچ کاری برای خلاص کردن ما از زیر بار مشقات نمی‌کند.


دیگری گفت: موافقم. اما من برای ثابت کردن ایمانم می‌آیم.

وقتی به قله رسیدند ،شب شده بود. در تاریکی صدایی شنیدند: سنگهای اطرافتان را بار اسبانتان کنید و آنها را پایین ببرید.

شهسوار اولی گفت: می‌بینی؟ بعد از چنین صعودی، از ما می‌خواهد که بار سنگین‌‌تری را حمل کنیم. محال است که اطاعت کنم.

دیگری به دستور عمل کرد. وقتی به دامنه‌ی کوه رسید، هنگام طلوع بود و انوار خورشید، سنگهایی را که شهسوار مؤمن با خود آورده بود، روشن کرد. آنها خالص‌ترین الماسها بودند.

مرشد می‌گوید: تصمیمات خدا مرموزند،اما همواره به نفع ما هستند.


پائولوکوئیلو

۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۰ ، ۲۱:۱۵
محمد رضایی
روزها در  پی هم می روند و می آیند..تکرار و تکرار          ۲۷

ماه های  زندگی چون ماه شب می رود و می آید            ۵

سال های عمر ما سپری می شود از شروع                  ۶۸

روز و ماه و سال طی میشود و لحظه ای برای تولد     ۲۷/۵/۶۸

روزها.ماه ها و سال ها می روند و شمارش می شوند   ۲۲

روزها.ماه هاو سال های نو می آیند                           ۲۳

یک روز آمدیم...یک روز هم می رویم                      نامشخص

             پسرک قصه ما متولد شد. امروز هم تولد پسرک هست

                          ۲۲بهار گذشت. ۲۳ هم شروع شد

            پس تولدت مبارک پسرک

************************

امیدوارم تا در این دنیا هستم جشن تولدی با حضور حضرت دوست بگیرم

پس اولین دعای روز تولدم                     الهم عجل لولیک الفرج

امیذوارم از این به بعد در زندگی موفق تر باشم

امیدوارم در این سال و سال های بعد به حاجات و آرزوهایم برسم

پس به امید روزهای بهتر

بسم الله    شروع شد

بیست و سه ساله شد پسرک

 

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۰ ، ۱۲:۳۷
محمد رضایی
آخر همه چیز خوبه. پس اگر آخرکاری خوب نبود بدون هنوز آخرش نشده!

آنچه خدا دهدو می دهد و داده بی شرط خوب است!

البته بستگی به خود گیرنده دارد!

پس آنچه داریم خوب است. حتی چیزهایی که به نظر ما کاملاْ بد است!   حتی مرگ!!!

                                                                                 بیندیشید!!!

لازم الذکر است که او نمی گیرد! البته می گیرد اما نه به خاطرخودش

او چیزهایی را که می گیرد به خاطر خود ماست!

به خاطر اشتباهات. کم کاری ها. زیاده خواهی ها. گناهان. داشته های ما و ناشکری ما!!!

                                                                                بیندیشید!!!

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۰ ، ۱۹:۱۶
محمد رضایی
سخن پسرک :

بعضی ها واقعاْ عاشقند/ بعضی ها فکر می کنند که عاشقند

بعضی ها ادعا می کنند که عاشقند/ بعضی ها هم می خواهند همه بدانند که عاشقند

نتیجه :

پس همه ما به نوعی عاشق هستیم. فرقی هم نداره چه عشقی!

یکی عاشق خداست. یکی عاشق بنده خدا. یکی عاشق پول. یکی عاشق خودش

یه عشق دیگه هم داریم که این روزها زیاد شده!!!

خواهش :

پس بیاییم در مورد عشق های همدیگر تصمیم گیری و قضاوت نکنیم

پس بیاییم کلمه مقدس عشق را کوچک نکنیم

                                                                     ادامه ندارد!!!

یادم رفت بگم... منم عاشقم!!!

عاشق رقیه(س)... عاشق بی بی(س)... عاشق حسین(ع)

                                                                                و عاشق.....

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۰ ، ۱۸:۱۲
محمد رضایی
داشتم با یکی از دوستان عزیزم صحبت میکردم یه حرف جالب زد.ِ به قول معروف باهاش حال کردم

سخن دوست :

بعضی ها واقعاْ مسلمان هستند/ بعضی ها فکر میکنند که مسلمان هستند/

بعضی ها فقط ادعامیکنند که مسلمان هستند/

بعضی ها هم فقط باکارهیشان به دیگران نشان می دهند که مسلمان هستند!!!

نتیجه :

هرکاری تمام این افراد انجام دهند به نام اسلام و مسلمین تموم میشه!

هر کاری (چه خوب...چه بد)

خواهش :

بیاییم اسلام و مسلمین را کوچک نکنیم!

                                                           ادامه دارد...

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۰ ، ۱۸:۳۰
محمد رضایی


گاه می اندیشم
می‌توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری
تو توانایی بخشش داری
دستهای تو توانایی آن را دارد
که مرا زندگانی بخشد
چشمهای تو به من می‌بخشد
شور عشق و مستی
و تو چون مصرع شعری زیبا
سطر برجسته‌ای از زندگی من هستی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۰ ، ۲۲:۱۲
محمد رضایی
چرا... ؟؟؟

واقعاْ چرا افکار ما انسان ها اینقدر دررهم ور هم شده!!!

تا یه جا کسی حرف از عشق و دوست داشتن و ملاقات می زنه همه فکر می کنند حتماْ عاشق یه عشق زمینی شده!!!

واقعاْ چرا... ؟؟؟

چرا تا حرف از ملاقات و دیدار میاد همه فکر می کنند که حتماْ باهاش قرار داشتی و دل دادی و دل گرفتی (مثل عشق های پوچالی این زمونه!)

امان از این زمونه...

آره. پسرک قصه ما عاشق شده!!! اما عشق من مثل اکثر عشق های این زمونه نیست.

عشق من پاکه پاک                   عشق من آسمانیه

                                                                               ضمانت عشق من خداست

دیگه بیشتر نمی خوام بگم.... هرکی هر برداشتی دوست داره بکنه!!!

من عاشقم و دوستش دارم

 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۰ ، ۱۸:۱۹
محمد رضایی
خاطره!

هر انسانی در زندگی خود دارای خاطراتی هست. گاه شیرین و شاد ، گاه تلخ و دردناک

پسرک قصه ما تامدتی پیش خاطراتش در دایره تلخ و دردناک بود!!! ( فکر میکنم بدونید چرا)

اما مدتی می شدکه به دنیای خاطرات شیرین و شاد پا گذاشته!

خاطراتی فراموش نشدنی برای تمام عمر پسرک!

خاطراتی که برای تداوم آن به لطف خدا و کمک ائمه احتیاج است...

خاطراتی که از مدت ها پیش شروع شد!

البته من برای تبرک ،تاریخ شروعش را گذاشتم شب نیمه شعبان

خاطراتی که نقطه شروع آن شد ایستگاه متروی امام خمینی!!!

نقطه دوم هم شد ایستگاه متروی نواب صفوی!!!

خاطراتی فراموش نشدنی برای پسرک!!!

خاطراتی که هم خنده داشت، هم گریه

خاطراتی که هنوز هم برای پسرک ادامه دارد ، پسرکی که حالا شده آقایی!!!

البته خودم پسرک را بیشتر دوست دارم.

زیاد طولانیش نکنم ، اما در حال تجربه دوران خوبی از زندگی هستم.

امیدوارم به لطف خدا به حاجاتم برسم و این خاطرات همیشگی شود!

و خدا کمک کند که در راه رسیدن به این حاجات اشتباهی نکنم که از پسرک ناراحت بشه


به امید او با توکل به او

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۰ ، ۱۹:۱۸
محمد رضایی
خدا گوید: تو ای زیباتر از خورشید زیبایم

             تو ای والاترین مهمان دنیایم ؛

                    بدان آغوش من باز است شروع کن!!

                               یکقدم با تو ، تمام گامهای مانده اش با من...


                                استشمام رایحه دل انگیز رمضان ، گوارای وجود

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۰ ، ۱۸:۵۸
محمد رضایی

دیشب که بغض کرده بودم

باز هم به خودم قول دادم

من سلام می‌گویم و

لبخند می‌زنم و

قسم می‌خورم و

می‌دانم...

عشق همین است
به همین ساد گی


۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۰ ، ۲۰:۳۰
محمد رضایی