من و او

به یاد شهید والامقام محسن حاج رضایی و به احترام او...!!!

من و او

به یاد شهید والامقام محسن حاج رضایی و به احترام او...!!!

من و او

من و او
من و او یعنی ما...
من و او یعنی من که همیشه با او خواهم بود و او که همیشه با من خواهد بود!
من و او یعنی یک زندگی دنیایی و فرا دنیایی!!!
او برای من کسی هست جز محسن...

نویسندگان

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۳ ، ۲۳:۱۰
محمد رضایی

در ٤ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... کثیف نکردن شلوار

در ٦ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... پیدا کردن راه خانه از مدرسه

در ١٢ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... داشتنِ دوست

در ١٨ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... گرفتن گواهى نامه رانندگى

در ٢٠ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... برقرارى رابطه

در ٣٥ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... پول داشتن

در ٤٥ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... پول داشتن

در ٥٥ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... پول داشتن

در ٦٠ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... برقرارى رابطه

در ٦٥ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... تمدید گواهى نامه رانندگى

در ٧٠ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... داشتنِ دوست

در ٧٥ سالگى ..... موفقیت عبارت است از ... پیدا کردن راه خانه

در ٨٠ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... کثیف نکردن شلوار

زمین گرده!! نه؟؟؟

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۳ ، ۱۵:۱۶
محمد رضایی

از "یا حسین" تا " با حسین " فرسنگها فاصله است

کوفیان نیز " یا حسین" گفتند ولی " با حسین " نماندند . . .

نام : میر محمد

نام خانوادگی : ذاکری طباطبایی

نام پدر : میر حبیب

وضعیت تاهل :متاهل

فرزند: نداشت

مشهور به : سید ذاکر

تاریخ ولادت : سی ویکم شهریور ماه ۱۳۵۵

محل ولادت : خوی ( یکی از توابع آذربایجان غربی)

شماره شناسنامه : ۴۵۶۳۶

محل دفن : شهر مقدس قم در قبرستان نو (پشت حرم حضرت معصومه (سلام الله)

تاریخ فوت : پانزدهم تیر ماه ۱۳۸۵ بیمارستان میلاد تهران

علت فوت : ابتلا به سرطان ریه (بعد از گذراندن ۴۰ روز در حالت کما و بستری بودن در بیمارستان شهید بهشتی کاشان و بیمارستان میلاد تهران )


سید ذاکر

تا که بودیم نبودیم کسی،

کشت ما را غم بی همنفسی


تا که رفتیم همه یار شدند،


خفته ایم و همه بیدار شدند


قدر آئینه بدانیم چو هست


نه در آن وقت که افتاد و شکست


در حیرتم از مرام این مردم پست


این طایفه ی زنده کش مرده پرست


تا هست به ذلت بکشندش به جفا


تا رفت به عزت ببرندش سر دست


آه میترسم شبی رسوا شوم،


بدتر از رسواییم تنها شوم


آه ازآن تیر و از آن روی و کمند،


پیش رویم خنده پشتم پوزخند


پ . ن . 1. سید جان شرمنده که چند روز دیر شد... همیشه به یادتم...

 التماس دعا سر سفره ارباب

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۳ ، ۲۲:۰۸
محمد رضایی

از پسرک فقیر پرسیدند :
تا بحال دروغ گفته ای ؟ پسرک گفت :
دروغ هایم زمانی شروع شد که :
موضوع انشایم این بود:
تابستان را چگونه گذرانده اید ؟


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۳ ، ۰۰:۲۵
محمد رضایی

 و اما "خ" و "م" و"ی" و"ن" و"ی" در "خمینی" و "خامنه ای" مشترک است. یعنی من هر وقت می نویسم "خامنه ای" در دل خود "خمینی" هم دارد. اما "خامنه ای" یک "الف" و یک "ها" از خمینی بیشتر دارد که روی هم می شود؛ "آه". این "آه"، ولله نشان می دهد که خامنه ای از خمینی مظلوم تر است. البته ما اجاز نمی دهیم "آه" نایب روح الله به سینه چاه گره بخورد. دوره جام زهر گذشت. یا ظافر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۳ ، ۰۰:۳۴
محمد رضایی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۳ ، ۰۱:۰۱
محمد رضایی

تابستان و زمستان و بهار و خزان ندارد

هر سال در آستانه «اللهم رب شهر رمضان» چنان مست و مسرور، اما هوشیار و مراقبیم کانه اولین ماه مبارک عمرمان است!

واقعا همین طور است. انگار می خواهیم ورود کنیم در یک میهمانی تا کنون تجربه نشده! نو و بدیع!

پیر و جوان ندارد؛ انگار جملگی قرار است همین امسال به سن تکلیف برسیم و نخستین فریضه روزه را امتحان کنیم! هم مست و مسروریم، هم حامل نوعی اضطراب! اضطرابی ناب و مقدس که با واهمه های روزمره و ترس های معمولی، تفاوت اساسی دارد! یک جور اضطراب شیرین، خوب و خواستنی!!

بگذار اعترافی بکنم؛ سال گذشته در چنین ایامی، یک متن ماه رمضانی نوشتم که توسط یکی از بزرگان، دیده بلکه پسندیده شد، منتهی این عزیز نازنین به ۲ جمله ای که در ادامه می آورم، نقدی مهم داشت.

جایی از متن نوشته بودم؛ «روزه با این که تکراری است اما هرگز تکراری نمی شود». نیز نوشته بودم؛ «ماه رمضان یعنی ائتلاف ما با خدا».

این استاد ما می گفت:

«اولا، میان این سو و آن سوی هر ائتلافی باید حداقلی از تناسب وجود داشته باشد، حال آنکه ما کجا و خدا کجا؟! بهتر بود مثلا می نوشتی؛ “ماه رمضان، ائتلاف آدمی با همه خوبی هاست زیر سایه بندگی خداوند“. ثانیا، روزه هر روزی، مثل نماز هر وعده ای، از اساس، فریضه ای جدید و تکلیفی تازه است که نه در گذشته تکرار شده، نه در آینده تکرار می شود. لذا جمله “روزه با این که تکراری است اما هرگز تکراری نمی شود” اگر چه قشنگ و ادیبانه است، لیکن خیلی هم بی ایراد نیست! این را هم بهتر بود مثلا همچین می نوشتی؛ “هر روزه ای، دقیقا روزه همان روز است. نه تکرار روزه های قبل است، و نه با روزه های بعدی، کهنه و قدیمی می شود“. تو وقتی نماز صبح امروزت قضا می شود، قضا شده رفته! تا آخر عمر هم، همه نماز صبح ها را سر وقت بخوانی، نماز صبح امروز را از دست داده ای. فقط ظاهر این نمازها مثل هم است، اما هر کدام مختص به یک روز و اختصاص به یک وعده دارد. اصلا تکراری نیست! جمله تو این معنی را می رساند که این نمازها و روزه ها، هر چند تکراری است، اما برای ما تکراری نمی شود. یک جور منت گذاشتن سر خدا!! یک جور کلاس گذاشتن برای خدا!! که؛ خدایا! ببین… با اینکه احکام تو تکرار مکررات است، ما اما آنقدر بندگان خوبی هستیم که این احکام برای مان اصلا تکراری نمی شود! من اتفاقا می خواهم بگویم که این احکام شاید یک وقت هایی برای ما تکراری شود یا تکراری به نظر برسد، لیکن اصلا و ابدا تکراری نیست. روزه نیمه ماه مبارک رمضان… مثلا سال ۸۸ شمسی، دقیقا و عینا روزه نیمه ماه مبارک رمضان همان سال ۸۸ است؛ نه ربطی به روزه های قبلی دارد و نه دخلی به روزه های بعدی».

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۳ ، ۰۹:۳۵
محمد رضایی

باختیم… این بار اما واقعا، واقعا واقعا چیزی از ارزش های بازیکنان مان کم نشد! تا پیش از این بازی، تعارف بود هر وقت می گفتیم؛ «باختیم، اما چیزی از ارزش های بازیکنان مان کم نشد!» باختیم… اما بیش از آرژانتین، و حتی مسی، به داور کوری که پنالتی به آن واضحی را نگرفت! به داور کوری که راه به راه جلوی بازیکنان ما «سبز» می شد! به داور کوری که بیشتر از ماسکرانو، نقش هافبک دفاعی را برای آرژانتین بازی کرد! غلط نکرده باشم؛ فیفا، روی چشم داور صرب، خالکوبی کرده بود! از همان خالکوبی های معروفش! مسبوق به سابقه اش!

باختیم… اما حقا که ما در والیبال، برزیل، ایتالیا و… را بسی مردانه تر بردیم تا آرژانتین با همه ستارگانش، ما را در فوتبال! البته همه ستاره های آرژانتین نبودند، چرا که… چرا که دیگوی بزرگ از روی سکوها، و نه در میدان مسابقه، به مصاف آمده بود! باختیم… اما مارادونا شاهد بود که مسی، جز آن گل لعنتی، چگونه در بین پسران ایرانی، به عز و جز افتاده بود! آقای دیگو! سوت این پنالتی که البته زده نشد، دیگر «دست خدا» نبود! «دست فیفا» بود؛ ناجور!

«جمهوری اسلامی ایران». مدت هاست که دنیا در برابر اقتدار این نام، سر تعظیم فرو آورده. دنیا بگوید؛ «ورزش؟» والیبال را نشانش می دهم، کشتی را، وزنه برداری را، حسین رضازاده را، همین هد رویایی اشکان را در همین بازی چند روز پیش! اما اگر دنیا مشخصا بگوید؛ «فوتبال؟» خوشحالی بی حد و حصر مسی را نشانش می دهم بعد از گل دقیقه ۹۱، نه به برزیل و آلمان و…، بلکه به ایران! آ…ه! مسی را هرگز این همه شاد ندیده بودم! آری، من به توی دنیا نشان می دهم که آن صحنه پنالتی بود! و باز هم به تو نشان می دهم تحسین همه غول های فوتبال را از بازی حماسی ایران! توی دنیا اگر بگویی؛ «علم؟» از نانو تا هسته ای، و از پزشکی تا ملی ترین سلول های مغز پروفسور سمیعی را دارم که برایت رو کنم! توی دنیا اگر بگویی؛ «تلاش در راه دانش؟» قطرات خون احمدی روشن را به رخت می کشم، آرمیتا را! توی دنیا اگر بگویی؛ «قربانی تروریسم؟» باز همین ها را! و باز، کف پای رئیس جمهور شهید را در صحن سازمان ملل برایت نشان می دهم! توی دنیا اگر بگویی؛ «ایستادگی؟» عصای امامم را نشانت می دهم، چفیه خامنه ای را، و شکوه و عظمت یک ملت را. توی دنیا اگر بگویی؛ «شهید؟» چمران را نشانت می دهم! و اگر بگویی؛ «شهادت؟» اصلا «کتیبه محتشم» را نشانت می دهم! تو میدان را معین کن؛ قهرمانش با من! و نشان دادن بچه های سیه چهره آفریقایی که هنوز نام بلند «خمینی» برای شان می گذارند، با من! اصلا چطور است از جام جهانی بکشی بیرون و میدان سیاست یعنی میدان جنگ را نشانم دهی؟… تا من برایت بگویم داستان مردی به نام «قاسم سلیمانی» را! «اسد» ایرانی نیست، اما به او می نازد، «سیدحسن» هم حتی! آهای دنیا! هر وقت حلقومت دلتنگ یک شعار اساسی شد، «مرگ بر آمریکا»ی من، تقدیم تو باد! این شعار مادران چشم به راه سرزمین من است! گیسوسپیدکرده های منتظر! منتظر یک پلاک! آهای دنیا! فریاد ملت ایران، از آن تو باد! که همین گونه هم هست! و تو همین فریاد اورژینال را سرمی دهی، به تاسی از ملت ایران! ملت قهرمان ایران! آخر آخر آخر حرف همین تظاهرکنندگان برزیلی هم که با همه عشق شان به فوتبال، عدل و داد را عاشق ترند، مرگ بر کسانی است که می خواهند زندگی آدمی را پای زندگی شیطان و شیطان بزرگ قربانی کنند. آهای دنیا! دیر یا زود جام جهانی تمام می شود، اما آنچه باقی می ماند، فریاد توست در جست و جوی عدل و داد. قهرمان واقعی را بچسب! مردی از تمام ملت ها! مردی برای همه! جام جهانی بسیار بالا رفته، اما این جام عدالت است که باید در دستان آدمی… آدمیزاد بدرخشد! بر گوش این همه ناداوری، عاقبت ابرمردی خواهد آمد و سیلی خواهد زد… آخر خدا شاهد است که این حق آدم است که خورده شده… دیروز در سوریه، امروز در عراق، دیروز در کجا، امروز در کجا… آهای دنیا! فردا از آن توست… و جام هم، اگر که بلندتر فریاد برآوری! اگر که بدانی در سکوت مردمک چشم پسری به نام «علیرضا» چه فریادی نهفته است!

خدایا! چیزی خیلی زیاد از ارزش های آدمیزاد کم کرده است؛ نیامدن بقیه الله را می گویم! غیبت را! تروریست ها، الباقی شیطان بزرگ اند، اما تو هنوز مابقی خودت را به ما بدهکاری… بقیه الله را… بفرست او را… خدایا! این جام ها، و هزاران از این جام ها، با این همه ناداوری ها، کام بشریت را سیراب نمی کند. خدایا! گذشت دوره ای که توپ گرد، سرگرم مان کند. می بینی! ما حتی از زمین فوتبال هم دنبال آن زمینی می گردیم که تو وعده اش را به عدل و داد داده ای… و آن روز بیشتر می چسبد خواندن این سرود؛ «سر زد از افق، مهر خاوران…».

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۳ ، ۱۵:۱۴
محمد رضایی

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۳ ، ۱۷:۱۰
محمد رضایی



همیشه برام سوال بود که چرا قبر حضرت زهرا مخفی هستش

الان میتونم دلیل اینکه حضرت خواستن قبرشون مخفی باشه رو درک کنم

کاش قبر همه ی امامهامون مخفی بود و دشمنانشون نمی دونستن قبرهای شریفشون

کجاست...........یا کاش تمام امام هامون قبراشون تو مشهد بود

الهی بمیرم برای امام حسین علیه السلام

اگر کوچکترین بی احترامی به حرم اربابم بشه من میمیرم....

یا حرم حضرت علی (ع) یا حضرت عباس (ع) وای کاظمین سامرا

ای خدا............ خدا ان شاالله نسل اون جنایتکارها و قسی القلبها رو منقرض کنه..

خیلی ناراحتم................ نکنه زبونم لال نتونیم دیگه بریم کربلا...!!!

یا امام زمان........... حتی برای امام زمان هم تو بین این همه دشمن نگرانم

دیگه نمیخوام به آقا بگم که بیاد..........

بیاد بین این همه جنایت کار ...!! که به آقا هم خدایی نکرده ظلمی بشه ...!

خدایا............برای آقا صاحب الزمان نگــــــــــــرانم...!!!!!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۳ ، ۱۵:۰۷
محمد رضایی