من و او

به یاد شهید والامقام محسن حاج رضایی و به احترام او...!!!

من و او

به یاد شهید والامقام محسن حاج رضایی و به احترام او...!!!

من و او

من و او
من و او یعنی ما...
من و او یعنی من که همیشه با او خواهم بود و او که همیشه با من خواهد بود!
من و او یعنی یک زندگی دنیایی و فرا دنیایی!!!
او برای من کسی هست جز محسن...

نویسندگان

۱۶ مطلب در آذر ۱۳۹۰ ثبت شده است

به نام خداوندی که هر اتفاقی دست اوست

مرگ و زندگی دست خداست... هرچه او بخواهد اتفاق می افتد

عصر بود که داشتم درس میخوندم که باخبر شدم پدر یکی از عزیزانم که در تهران زندگی می کنند به خاطر مشکلی قدیمی دچار مشکلاتی شده

راسیتش مشکل شیمیایی که یادگار دوران دفاع مقدس هست باعث شده ریه هاش رو ازبین ببره و شصت درصد کبدش را هم...

دکترهای فراوانی رفته و با خیلی ها مشورت کرده ( حتی با دکتران کشورهای اروپایی )

اما اینطور که به من گفتن؛ دکتر ها زیاد امیدوار نیستن و حداکثر زمانش را تا پایان بودن در این دنیا یک سال محاسبه کردن

البته خودش از این موضوع خبر نداره

فقط همسرش و بچه هاش!!! یک پسر و یک دختر

من فقط میخوام براش دعاکنید


۱۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۰ ، ۰۸:۲۸
محمد رضایی
نمی دونم دستم را چگونه بر روی این کلیدها تکان دهم!

ای کاش این صفحه کلید خودش حرف های دلم را تایپ می کرد!

ببخشید اگر این نوشته ها ساده و غیر مفهومی هست... برای خودم ارزش داره!!!

امروز به واسطه ی یکی از دوستان و به طور خیلی اتفاقی رفتم دانشگاه مهرگان. در بین بچه ها بحثی بود برای رفتن به دیدار خانواده شهدا و تجلیل از پدر و مادر شهید.

چون همه اون بچه ها از شهرهای دیگر بودند و محلاتی بینشون نبود از من سوال کردن شما کسی را می شناسید؟

داشتم فکر میکردم که... یک دفعه یکی از دختر ها گفت بریم خونه خانواده ای که سه تاشهید دادن!

چند نفر هم تآیید کردند و به شدت موافق!!!یک لحظه تعجب کردم!!! پرسیدم کی؟

گفتند همون سه تا برادر!حس عجیبی بهم دست داد و گفتم شهید حاج رضایی؟

چند نفر باهم گفتند آره!

به شدت حال عجیبی داشتم! پرسیدم شما اون شهدا را از کجا می شناسید؟

(برام عجیب بود چندتا دانشجو.تو یه شهر غریب) حالا چرا اون سه شهید؟

جوابی شنیدم که با اینکه انتظارش را می کشیدم بغض گلوم را گرفت!

بهم گفتند اون شهیدی که مزارش وسط هست یه حالت خاصی داره...

چهره عجیب و عرفانی داره... چشم ها و نگاهش عجیبه!

بهشون گفتم پدر و مادرشون به رحمت خدا رفتن(از چهرشون معلوم بود خیلی ناراحت شدن)

منم که به شدت ذوق کرده بودم قول دادم یه عکس از آقا محسن براشون ببرم

اینم بگم که هم به شدت خوشحال شدم؛ هم یه مقدار حس حسودیم گل کرد!

بدجور رفتم تو فکر!!!

فهمیدم که هنوز نفهمیدم آقا محسن و امثال آقا محسن کی بودن و کی هستن!!!

۲۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۰ ، ۲۳:۰۰
محمد رضایی
دیگر صدای الله اکبرهای علمدار به گوش نمی رسد.

از رجزخوانی های علی اکبر خبری نیست.

علی اصغر از بی شیری و تشنگی بی تابی نمی کند.

کودکان حرم دیگر طلب آب نمی کنند.

قاسم آرام گرفته است.

عبدالله چشم و دم فروبسته است.

حسین، خسته، داغ دیده، تنها وبی یاور وارد میدان شده است.

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۰ ، ۲۰:۳۰
محمد رضایی

سلام بر پسر فاطمه(س)

سلام بر دارو نداره عالم

سلام بر خون خدا

سلام بر عشق زینب

سلام برشاه کربلا

سلام بر ارباب من

سلام آقا

هیچی !!!

شب عاشوراست امشب...کربلا غوغاست امشب

چیزی ندارم و نمی تونم بگم !!!

از چی بگم؟ از کی بگم؟

از زینب بگم یا از سکینه؟    از رقیه بگم یا از مادر؟

از امشب بگم یا از فردا؟    یا از فردا شب و شب های دگر؟

ذهنم یاری نمیکنه که بخوام بنیویسم... اصلأ چی بنویسم؟!

شب عاشورای امسال هم رفت.... ای خدا من

آخه چرا اینقدر زود؟! به خدا دلم پره؟! دارم دق میکنم!

اینقدر متن ادبی و جمله در مورد امشب دارم که مطمئنم بیشتر از هزاران خط میشه، اما...

بیخیال !!!     فقط یا حسین(ع)،کربلا

التماس  دعا...کربلا کربلا...کربلا...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۰ ، ۰۸:۳۲
محمد رضایی

السلام علیک یا عباس(ع)

 بامشک تو رودخانه تطهیر شده/ رویای قشنگ آب تعبیر شده

تا مشت به مشت آب بر میداری/ در دست تو قرص ماه تکثیر شده

در مشت گرفت آب و بی تاب نشد/ شرمنده اهل بیت و اصحاب نشد

در حیرتم از عطش که مانند فرات/ از شرم لب تشنه ی او آب نشد

شب تاسوعا هم رفت!!! کاش بوی از ادب عباس برده باشیم

یا باب الحوائج

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۰ ، ۰۸:۲۱
محمد رضایی

یا علی اکبر(ع)

علی بن حسین بن علی

وقتی حسین بن علی یاد پیامبر می کنه، نظر به قدو قامت علی اکبر می کنه

شب جوان خوش سیمای کربلا    شب جوانان

شب هشتم،شب جوان . جوانان، شب پیامبر،شب وداع سخت حسین با علی اکبرش!

شب هشتم هم تموم شد، وای خدای من عاشورا نزدیک است!

امشب هم برای من نسبت به چندسال اخیر شب جالب و جدیدی بود(مسجدحضرت اباالفضل«ع»)

خدایا قبول کن

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۰ ، ۱۰:۴۰
محمد رضایی

یا علی اصغر(ع)

شب هفتم امسال هم به خطره ها پیوست و رفت تاقیامت

شب خوبی بود...به یاد سال های گذشته!

لالا لالا لالایی گل پونه ... قناری بی آب و دونه ... خدا خودش روزی رسونه

گریه نکن صدات می گیره!!!

یا علی اصغر(ع)، جان مادرت رباب دست های من را هم بگیر

یا باب الحوائج شش ماه

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۰ ، ۱۳:۱۷
محمد رضایی

یا امام حسن (ع)

حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام

شب ۱۳ ساله ای با معرفت

متفاوت ترین شب محرم امسال من

زیارت کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه(س)

مجلس بصیرت و اشک و سینه در خیمه فاطمیون امام حسین(ع)

شب ششم هم تمام شد

به عاشورا نزدیک می شویم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۰ ، ۱۱:۵۹
محمد رضایی

یا امام حسن (ع)

حضرت عبدالله بن الحسن علیه السلام

شب پنجشنبه و شب مناجات شعبانیه

شب پنجم محرم هم رفت تا سال دیگه که آیا زنده باشیم،آیا توفیق و لیاقت نوکری داشته باشیم یا نه!

امسال شب های محرم برای من باچندسال قبل خیلی متفاوت شده!

بخصوص امشب که طبق رسم هرسال و رفتن به هیئت و عزاداری و سینه زنی، دلم من را برد به طرف مجلس یادگاری شهدا ( مناجات شعبانیه)

 مناجات شعبانیه بارفقا

خداکند،خدا، به حق شهدای خدا.... قبول کند از بنده ی ناچیز خدا

به یادشهید والامقام محسن حاج رضایی

آقامحسن التماس دعا

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۰ ، ۱۱:۱۷
محمد رضایی

سلام بر دوطفلان زینب(س)

شب چهارم هم تموم شد

امشب برای زینب(س) خیلی سخت بود

امشب برای من هم شب عجیبی بود نمی دونم چم شده بود!

نمی دونم چه اشتباهی کردم که خانم زینب بهم اجازه نداد اونجوری که دوست دارم برای دوطفل باغیرتش اشک بریزم

یا امام حسین(ع)

آقا منم مثل دوطفل زینب میگم ...      امیری حسین....حسینی امیر

آقاتورا جان رقیه به من هم اذن میدان بده به خدا منم دوست دارم شهید بشم

دست به دامان توام یا حسین(ع)

بی سرو سامان توام یاحسین(ع)

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۰ ، ۰۷:۰۳
محمد رضایی