من و او

به یاد شهید والامقام محسن حاج رضایی و به احترام او...!!!

من و او

به یاد شهید والامقام محسن حاج رضایی و به احترام او...!!!

من و او

من و او
من و او یعنی ما...
من و او یعنی من که همیشه با او خواهم بود و او که همیشه با من خواهد بود!
من و او یعنی یک زندگی دنیایی و فرا دنیایی!!!
او برای من کسی هست جز محسن...

نویسندگان

از : قصه گو ... به : پسرک ( قسمت اول )

يكشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۸۸، ۰۹:۴۳ ق.ظ
سلام . پسر به کل داغونم کردی . هفت هشت روزی گیر کارام بودم وقت نکردم بیام تو وب .

حالا که اومدم می بینم خیلی داغونی . منو بگو که یه قصه ی توپ برات داشتم .

اصلا یادم رفت چی می خواستم بگم . یعنی اینقدر بی وفایی دیدی ؟ کی بهت نارو زده پسرک ؟

این حال تو اصلا حال خوبی نیست . اثرات بدی داره . اینو از من یادگاری داشته باش .

تو مگه خونواده نداری ؟ اونا چه گناهی کردن ؟ نکنه تو خونه هم همین طوری هستی ؟

ای بابا کلی پکرم کردی . می خواستم قصه مشتی حسین سماور ساز رو برات بگم . اما نمی گم .

پسرک رفتی کربلا . کبلایی شدی . کسی که کبلایی میشه باید بقیه رو هم کبلایی کنه .

اصلا از امروز به بعد من بهت میگم کبلایی . چون خیلی خوب جایی رفتی . اما نگران حالتم .

یه چیزی از من قصه گو داشته باش . من قصه های زیادی شنیدم و بلدم . تو هنوز چیزی از روزگار ندیدی .

خواهش می کنم منطقی گوش بده . روزگار بازی های زیادی داره . بالا داره . پایین داره .

اما غم باعث می شه این بالا و پایین ها سخت تر بگذره . مخصوصا غمی که یه دفعه پیدا بشه .

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۸/۱۲/۲۳
محمد رضایی

نظرات  (۱)

سلام دوست گرامی،
خوشحال می شم سری به بلاگ من هم بزنی !

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی