من و او

به یاد شهید والامقام محسن حاج رضایی و به احترام او...!!!

من و او

به یاد شهید والامقام محسن حاج رضایی و به احترام او...!!!

من و او

من و او
من و او یعنی ما...
من و او یعنی من که همیشه با او خواهم بود و او که همیشه با من خواهد بود!
من و او یعنی یک زندگی دنیایی و فرا دنیایی!!!
او برای من کسی هست جز محسن...

نویسندگان

به بهانه آقا محسن با احترامی تمام قد

دوشنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۱، ۰۴:۳۰ ق.ظ

      شب در چشمانش است                           به سیاهی چشمانش نگاه کن

      روز در چشمانش است                          به سفیدی چشمانش نگاه کن      

                                  شب و روز در چشمانش است

      به چشم هایش نگاه کن                                   وای چشم اگر فرو بندد

                                 شهری در ظلمت فرو خواهد رفت


عادت شده. عادتی عجیب و غریب. عادتی بدون خستگی و تکراری بودن!!!

مثل اینکه عادت شده برایم در وقت تنهایی و در ساعات شلوغی و آشفتگی شهر و در ازدهام نگاه ها خودم را به جایی برسانم و به نگاهی پر از حرف بسپارم.

نگاهی که سال هاست با من حرف می زند.اما یادم نمی آید از کی و کجا و چطور شروع شد!!!

نمی دانم آنگاه که عکس حجله می انداخت چه مدت بود که چشمانش رنگ خواب ندیده بود و حرفی نزده بوده و همه را جمع کرده در چشمانش برای من و تو. چشمانی که سال هاست درگیرم کرده!!!

الان که مطمئنم با خیلی ها حرف ها می زند. حرف زدنی که با زبان نیست! با چشم است!

من مست نگاه اویم! حرف هایی که برای شنیدنشان گوش نمی خواهد،عشق و فهم و دل می خواهد!!!

سال هاست که وقتی از همه چی و همه جا و همه کس خسته می شوم؛ وقتی دلم پر می شود از آدم های خالی این دنیا؛ وقتی تاب و تب تحمل مشکلات و غم ها و غصه ها را ندارم، خودش می شود فرمانده پاهای من و می کشاندم به جمع دوستانش!!!

عجب میزبانانی هستند!

هنوز یک قدم بیشتر در مهمانی آن ها نذاشته ام که انگار دیگر نه در این دنیایم و نه چیزی از دنیا به خاطر دارم.

انگار عادتم شده و عادش هست که وقتی به سوی خود دعوتم میکند باید برایش بارانی شوم تا آرام و سبکم کند.

نمی دانم چرا؟‍!

اما رسمش این است که اول با شرمندگی و سرپایین باید مهمانش شوم، اما موقع رهایی با هزاران امید رهایم می کند!!!!

نمی دانم چرا؟!

هر بار خودش را به من معرفی می کند!!!

باز می شود فرمانده چشمانم و آن ها را می دوزد به :

حالا دیگر حتی دلم راضی نمی شود که فاتحه ای بخوانم! مدت هاست مطمئن شده ام که زنده است!!!

این اطمینان فقط یک حرف نیست. این یک حس مطمئن است!!!

سال هاست که آرزوهایم را با او تقسیم می کنم! مطمئنم که برایم آرزوها دارد.

هنوز روزها و شب های زیادی نگذشته و فراموش نکرده ام زمانی را که خدا برایم امتحانی سخت مقدر کرده بود

امتحانی که خیلی ها به گفته خودشان امیدی به سربلندی و گذر من از آن نداشتند!!!!

اما او بود که شبی سر به رویاهای من زد و دلی پر از امید به من هدیه داد!!!

هنوز یادم نرفته که در آن شب فراموش نشدنی با چشمان و دل خود دیدم که جایگاهش از رفیقانش بالاتر است و همچون طلا برق می زند!!!

چه لحظات سختی را آن سال و سال ها با او گذراندم که با هیچ کس نمی توانستم بگذرانم.

خوب میدانم که او برای همه است؛ ولی حسی کودکانه و غرور انگیز او را فقط برای خودم می خواهد.

هر سال ماه بهمن لحظات بر من ساعت ها می گذرند تا برسند به ....

و می رسد روزی که در آن دل سوخته ی بیت الاحزان بی بی فاطمه زهرا (س) در آن روز در عملیات والفجر هشت در منطقه عملیاتی فاو با ذکر یا فاطمه زهرا و با پهلویی همچون مادر...

این تنها برگی است از دفتر خاطرات من و او


به بهانه آقا محسن با احترامی تمام قد



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۱۱/۲۳
محمد رضایی

نظرات  (۱۲)

خیلی عالی بود.هم خودم هم مادرم خوندیم.واقعا هر دو تحت تاثیر قرار گرفتیم.
نظر هردومون این بود که با یه سوز دلی این جملات نوشته شده بود.مادرم گفت چقدر خوبه که یه جوون اینقدر عاشق یک شهید باشه و با یک شهید اینقدر انس بگیر.واقعا چشمان معصوم و پر حرفی دارند.انشاالله شهدا همیشه در زندگی همه با ارزش و نقش پررنگی داشته باشند.آقای رضایی انشاالله حاجتروا شوید.
التماس دعا.
********************************************************
ممنون از حضور شما و مادرتون
تشکر بابت نظر و لطفتون
انشاالله
خیلی قشنگ بود
انشالله که با رفتار و کردارمون آزرده خاطراشان نکنیم
به امید اینکه شهدا شفاعتمون را بکنند
شادی روحش صلوات
************************************************
ممنون مهدی جان
انشاالله
سلام
امیدوارم بتونیم به سیره شهدا عمل کنیم با مدد خودشون
*******************************************************
سلام.ممنون
انشاالله
سلام و رحمت الله

بقول عزیزی ؛

نمیدونم قراره آقا محسن ما رو تا کجا دنبال خودش بکشونه !!؟؟ ...

کنار اروند ، همون روز ظهر ، ذکر خیرتون بود ...

یادتون در دل گذشت !

جای شما سبز بود !
سلام
خیلی قشنگ بود
اپم
چه قدر از دیدن مزار قبر این شهید حس خوبی بهم دست داد!!
خانواده های شهدا به ملت ایران آبرو و حیثیت دادند.
مقام معظم رهبری حضرت آیت ا.. العظمی الخامنه ای
««یادواره شهدای اراک در محلات!!!»»
قدم به هر کدام از میادین شهر که میگذاری مزین به تصاویر شهدای عزیز روحانی محلات و امام جمعه ی فقید شهرمان حضرت آیت ا... مقدسی و سردار حاج مسلم شاهرخی است.
خوشحال و مسرور از اینکه پس از سالیان متمادی بالاخره متولیان فرهنگی شهر و مسئولین مربوط به این فکر افتاده که یادی کنند از شهدای عزیز روحانی و ناگفته هایی از آن شهدا که برای هر کدام از آن ها می توان کتاب ها نوشت.
لحظه شماری کردم تا زمان موعود فرا رسد.یکشنبه 29 بهمن ماه نود و یک؛ بقصد شرکت در مراسم مذکور پابه میعادگاه اکثر شهدا و پدر معنوییشان حضرت آیت ا... مقدسی می گذارم.
مراسم با نماز جماعت شروع و حضور چشمگیر و گسترده مردم نوید مراسمی در خور شهیدان والامقام میداد و رضایت از چهره ی بازماندگان عزیز شهدا هم موج میزد.
طبق روال همه ی یادواره ها پس از اتمام نماز عشاء قاری قران در جایگاه مخصوص قرار گرفته و به تلاوتی زیبا پرداخت.
مجری برنامه هم در بین با خواندن دکلمه\شعر و سخنان تکراری اعلام برنامه نمود.
سخنرانی و مداحی هم در خور توجه بود!!!
هرچه به پایان مراسم نزدیک می شدیم آشفتگی و نارضایتی بر چهره ی خانواده های محترم شهدایی که از آن ها دعوت به عمل آمده بود تا در یاد بود عزیزانشان شرکت نمایند هویدا بود.
ابتدا دلیل آن را نمی دانستم تا اینکه زمزمه هایی در میان جمعیت و دور و برم شنیده می شد؛که پس چرا هیچ نامی از شهدایی که بمنظور آن ها مجلس به پا شده بود برده نمی شود؟!!
پس چرا نام آن عارف و عالم برجسته آیت ا... سید طه مقدسی یک بار؛ آن هم در پایان مراسم برده شد؟!!!
به خود آمدم و دیدم واقعاً درست است.هرچند شهیدان با هم هیچ تفاوتی ندارند؛ اما اگر قرار بود از شهدای روحانی اراک تجلیل شود از قبل اعلام می کردند و در بین خانواده های محترم شهدای روحانی محلات توقعی ایجاد نمی کردند.
مسئولین برگزاری فکر کرده اند بازماندگان شهدا و مردم نجیب بازیچه اند که آن ها را مورد سوء استفاده قرار دهند.
این یادواره واقعاً به نام محلات و به کام اراک برگزار گردید!!!
در انتها فقط باید تاًسف خورد و دیگر هیچ....
سلام
وبلاگ گروه سیره شهدا شهرستان محلات - مسجد اباالفضل - لطفا لینک فرمایید
۱۱ اسفند ۹۱ ، ۱۸:۲۶ آشـــــــــنای غریـــــــــــب
دستــ ـم را بالا مــ ـی برم

و آسمان را پایین مــ ـی کشـــ ـم

مــ ـی خواهــــــ ـم بزرگــــــ ـی زمین را نشان آسمان دهـــــــ ـم !

تا بداند

گمشده ی من

نه در آغــــ ـوش او . . .

که در همین خاک بـــــــ ـی انتهاست

آنقدر از دل تنگـــــ ـی هایـــــــ ـم برایش

خواهــــــ ـم گفت

تا ســـ ـرخ شود . . .

تا نــــ ـم نــــ ـم بگرید . . .

آن وقت رهایش مـــ ـی کنــــــــ ـم


و مـــ ـی دانــــــ ـم


کســــــ ـی هــــــ ـرگــــــ ـز نــــــ ـخواهد دانست


غـــــــ ـم آن غروب بارانـــــــ ـی


همه از دلتنگـــ ـی های من بود . . .
چه خبراز آبادی؟؟والا نمدونم خو،میگن چندتا از آخوندای محلات میخاند تو انتخابات شورای شهر امسال اسم نویسی کنند
کیا؟کدماشون؟؟میگن یکی اینکه تو مسجد بازار نماز میخونه(شیخ سعید عطاء الله )،یکشنم اینکه تومسجد صاحب الامره،همون پسر حاج ابراهیم که تو دفتر حاج اقا طه خدا بیا مرز بود(شیخ محمد رضا رضایی)،یکیم پسر او اوسا محمد خیاط تو مسجد مله بالا نماز میخونه(شیخ حسن حاج رضایی)،یک دیگم آن نوه آقای گلستانه که تو مسجد هیجده دستگاه نماز میخونه(شیخ رئوف کریمی)........................حالا فکر میکنی کسیم بشون رای میده؟؟
سلام خیلی زیبا بود بمنم سر بزنید
۱۸ اسفند ۹۱ ، ۰۱:۴۲ محلات نیوز
به مناسبت یادواره شهید فضل الله خراسانی، قائم مقام اطلاعات عملیات لشگر۱۷ علی ابن ابیطالب(ع).
در وبلاگ محلات نیوز

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی