من و او

به یاد شهید والامقام محسن حاج رضایی و به احترام او...!!!

من و او

به یاد شهید والامقام محسن حاج رضایی و به احترام او...!!!

من و او

من و او
من و او یعنی ما...
من و او یعنی من که همیشه با او خواهم بود و او که همیشه با من خواهد بود!
من و او یعنی یک زندگی دنیایی و فرا دنیایی!!!
او برای من کسی هست جز محسن...

نویسندگان

ببخشید عرضی داشتم...

پنجشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۱، ۰۱:۱۶ ق.ظ

در مشکلاتم «دست داشتم»... مگر «دستم به خودم نرسد»!

آیینه را "برانداز کردم" آن را "برازنده" یافتم...

باید "دید"... و در دید خود "اندیشید"

آینه "بی کس"... "بی عکس" بود...

با "مطالعه" همیشه "روی خطی"...

"فرهاد"... در خواب "شیرین" بود...

"دنبال دنیا"..."دوندگی" می کنیم...

«الفبای سکوت»... «لام تاکام»...

«نقش» خود را «مشق» کنیم...

"کوهنورد",مشکل را "کوه" نمی کند...

"خود راگم" کردیم... «دنبال دیگران» می گردیم!

باید از "نودید"... تا "دیدنویی" داشته باشیم...

ماهی,در آب و تاب بود... ماهی "بی آب","بی تاب" بود...

«نشانی نشاط» را... از تابلو «توقع ممنوع» گرفتم...

زندگی... به "طنز" عجیبی "جدی" است!

وقتی که "نداریم"... باهم "نداریم"!!

اثر انگشتم "منحصر به شخص" است... پس «خودم» هستم...

"آواره" و بی خانمانی را دیدم... که ابر بر سرش "آوار" شده بود...

تا با "شناآشنا" نشد... "بی گدار به آب" نزد...

در کنار "چشمه" بود... ولی "تشنه" بود!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۷/۰۶
محمد رضایی

نظرات  (۸)

۰۶ مهر ۹۱ ، ۰۱:۳۰ pooriya boy elone
سلام داداش وبه جالبی داری به منم بسرخوشحال میشم
۰۶ مهر ۹۱ ، ۰۱:۴۰ بیت های سوخته(وحید محمدی)
اینا که گفتی یعنی چه ؟؟؟!!!
*****************************************************
نه اینکه سطح نوشته هام رفته بالا!!!
باید سطحتون را ببرید بالاتر در ادبیات!!!!
۰۷ مهر ۹۱ ، ۰۰:۳۰ وحید محمدی
نه ولی حالا که یه بار دیگه از نو خوندم دیدم قشنگه ولی این دروغو که می گی راسه ؟
اینا از خودته ؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
عمراً !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
سلام چه عرضی داشتی ؟
۰۷ مهر ۹۱ ، ۲۲:۲۰ عدالتخواهی محلات
بدون تصدیق سوار بر ماشین چند صد میلیونیش میشود عینک دودیش را بر چشمانش قرار میدهد روسری نصفه نیمه اش را لختی عقبتر میکشد و آخرین دی وی دی آهنگهای غیر مجازش را در دستگاه قرار میدهد و صدای ماشینش را تا آخرین درجه بالا میبرد و بلند بلند به چهره زرد دیگر مردمان این شهر در دلش میخندد او فرزند شرابخوار و بدکاره یکی از همین ثروتمندان است که دلش پر شده از مال حرام!!!!

همه از حجاب و گسترش آن در شهرستان سخن سرایی میکنند اما الگوی دختران جوان شهر مدتهاست او گشته چون پدرش و مادرش الگوی پدران و مادران شهر هستند.
خیلی ممنون. حتما بهتون سر میزنم موفق باشید
✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿
سلام........
آپم.........
✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿
داستان معراج-قسمت های چهارم و پنجم

گذری به بهشت و جهنم...
✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ❀✿
منتظر حضورتون هستم....
سلام وب خیلی جالبی داری به منم سربزن
منتظر حضورتم
نظر یادت نره

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی