هو
پنجشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۰، ۱۱:۳۶ ب.ظ
کسی دیگر نمی کوبد در این خانه ی متروک ویران را
کسی دیگرنمی پرسدچراتنهای تنهایم
ومن چون شمع میسوزم ودیگرهیچ چیز از من نمی ماند
ومن گریان ونالانم ومن تنهای تنهایم
درون کلبه ی خاموش خویش اما کسی حال من غمگین نمی پرسد
ومن دریای پر اشکم که توفانی به دل دارم
درون سینه ی پرجوش خویش اما کسی حال من تنها نمی پرسد
ومن چون تک درخت زرد پائیزم که هردم بانسیمی میشودبرگی جدا از او
و دیگر هیچ چیزاز من نمی ماند
۹۰/۰۸/۲۶
خیلی قشنگ بودش!