من و او

به یاد شهید والامقام محسن حاج رضایی و به احترام او...!!!

من و او

به یاد شهید والامقام محسن حاج رضایی و به احترام او...!!!

من و او

من و او
من و او یعنی ما...
من و او یعنی من که همیشه با او خواهم بود و او که همیشه با من خواهد بود!
من و او یعنی یک زندگی دنیایی و فرا دنیایی!!!
او برای من کسی هست جز محسن...

نویسندگان

ابراز عشق

پنجشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۰، ۰۲:۰۷ ق.ظ
یک روز آموزگار از دانش‌آموزانی که در کلاس بودند، پرسید: آیا می‌توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق، بیان کنید؟

برخی از دانش‌آموزان گفتند که با بخشیدن عشقشان را معنا می‌کنند. برخی دادن گل و هدیه و حرفهای دلنشین را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند با هم بودن در تحمل رنجها و لذت‌بردن از خوشبختی را راه بیان عشق می‌دانند. در آن بین، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد:

یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست‌شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپه رسیدند، در جا میخکوب شدند. یک قلاده ببر بزرگ جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود.

رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر جرأت کوچکترین حرکتی نداشتند. ببر آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان لحظه، مرد زیست‌شناس فریادزنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت. بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه‌های مرد جوان به گوش زن رسید. ببر رفت و زن زنده ماند.

داستان به اینجا که رسید دانش‌آموزان شروع کردند به محکوم‌ کردن آن مرد.

اما راوی پرسید: آیا می‌دانید آن مرد در لحظه‌های آخر زندگی‌اش چه فریاد می‌زد؟

بچه‌ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است!

راوی جواب داد: نه.

آخرین حرف مرد این بود که: «عزیزم، تو بهترین مونسم بودی. از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود.»

قطره‌های بلورین اشک صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست‌شناسان می‌دانند ببر فقط به کسی حمله می‌کند که حرکتی انجام می‌دهد و یا فرار می‌کند. پدر من در آن لحظه وحشتناک، با فدا‌کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانه‌ترین و بی‌ریاترین‌ راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۷/۲۱
محمد رضایی

نظرات  (۴)

سلام
اول شماعشق ثابت کن بعد برس به ابرازش!
خاصی به وبلاگ منم سری بزن
۲۸ مهر ۹۰ ، ۲۲:۰۴ یک شهروند محلاتی
با سلام
باعث افتخار است که مسئولین بالاخص شورای شهرمان افتخار دادند تا عکس شهدای عزیز شهرمان از ابتدای شهر نصب شود. این مطالب را جهت استحضار بعضی افراد مطرح میکنم و خواهش میکنم در صورت صلاحدید انتشار دهید تا بقیه استفاده نمایند. پس از صحبتهایی که در شهر توسط یکی از گروه هایی که به دنبال تخریب فرماندار بودند زده شد با این مضمون که گفته بودند فرماندار گفته چون شهر توریستی است نصب عکس شهدا در شهر باعث افسردگی مسافران می شود وپس از بررسی ها معلوم شد یکی از افراد شورای شهر که بهتر است نامش را نبرم چون باورش سخت است که این فرد که چهره محبوبی دارد این صحبت را کرده و پس از اینکه بعضی از شهروندان مطلع شدند قضیه را آن فرد شورای شهری مسلط پیگیر نصب تمثال شهدا از طریق شورا شد که طبق شنیده ها حق الانصاف کمک خیلی خوبی داده اند تا شاید با این کارشون شهدا از حرفی که زده شده بگذرند. خستتون نکنم ازطرف پیروان ولایت وعاشقان شهدا از کلیه کسانی که در این امر همکاری کردند ومی کنند تشکر و قدردانی می کنیم . اجرکم عندالله
این داستان بهترین داستان برای توصیفه ابرازه عشقه.
مرموز و قدم قدم قدم می آید

امروز که من مرددم می آید

با من چه پدرکشتگی ای داشت مگر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

از عشق بدم بدم بدم می آید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی