ای کاش...
سه شنبه, ۶ مهر ۱۳۸۹، ۰۱:۴۱ ق.ظ
در دنیای وبلاگهای رنگارنگ که یکی عاشقونه می نویسه و یکی عارفونه یکی سیاسی و یکی فرهنگی و مذهبی، همه وبلاگ نویسها دوست دارند مطلبی که می نویسند مورد پسند خواننده واقع بشه و برایش کامنت بذارند که :«آفرین صد آفرین! چه مطلب جالب و زیبایی بود، استفاده کردیم.» همه جور آدم به وبلاگ من سر می زنند: زن، مرد، دختر، پسر . . .ولی من خیلی خیلی دوست دارم یکبار هم که شده او به وبلاگم سر بزند. او که قلبم برایش به تپش می افتد. او که نگاه قشنگش دل هر جوانی را می رباید. آی خدا، چی می شد اگه فقط یکبار او به من سر می زد، فقط یکبار. از خودم می پرسم اگر روزی او به وبلاگم سر بزند از کدام مطلب بیشتر خوشش می آید.آن مطلبی که علمی تر است؟ نه گمان نکنم چرا که او خودش آخر این حرفهاست آن مطلبی که عاشقانه تر است؟ بعید می دانم.شاید آن مطلبی که میزان اخلاصش هنگام نوشتن بیشتر باشد؟ . . . شاید.می گویند: «وقتی ابراهیم (علیه السلام) را در آتش انداخته بودند، یک پرنده مدام دهان کوچکش را پر از آب می کرد و بر روی آتش می ریخت تا اینکه آتش کمی سردتر شود. ابراهیم (علیه السلام) به او گفت: ای پرنده! این آب دهان تو چه ارزشی دارد در مقابل این همه آتش؟ پرنده کوچک گفت: من فقط بدین وسیله می توانم عقیده و علاقه و ایمانم را به شما ابراز کنم.» آقاجان، عزیز دل زهرا (سلام الله علیها)، نمی دانم اگر در این دنیای پر هیاهوی وبلاگها گذرت به وبلاگ من افتاد آیا از آن خرسند می شوی یا نه؟ از کدام مطلبم بیشتر خوشت می آید؟ کدام را بیشتر می پسندی؟ آقای من، شرمنده ام اگر در راه تو قدم و قلم نزدم. می دانم تمام این مطالب در مقابل آن همه آتش گناه من ارزشی ندارد. اما تو بدان من فقط با این وسیله می خواهم عقیده و علاقه و ایمانم را به شما ابراز کنم. و من باز با خدای خود نجوا می کنم که آی خدای من، چی می شد اگه فقط یکبار او به من سر می زد، فقط یکبار?البته ایشان همیشه و همه جا ناظر بر ما و اعمالمان هستند.
ای خدا...
ای کاش...
۸۹/۰۷/۰۶