من و او

به یاد شهید والامقام محسن حاج رضایی و به احترام او...!!!

من و او

به یاد شهید والامقام محسن حاج رضایی و به احترام او...!!!

من و او

من و او
من و او یعنی ما...
من و او یعنی من که همیشه با او خواهم بود و او که همیشه با من خواهد بود!
من و او یعنی یک زندگی دنیایی و فرا دنیایی!!!
او برای من کسی هست جز محسن...

نویسندگان

۳۰۱ مطلب توسط «محمد رضایی» ثبت شده است

امام خمینی(ره):

وصیت من به ملت شریف آن است که در تمام انتخابات در صحنه باشند.

رهبر معظم انقلاب در دیدار با خانواده های معظم شهدا:

به لطف الهی ملت ایران در انتخابات روز جمعه سیلی سخت تر از سیلی 22 بهمن به چهره استکبار خواهد زد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۰ ، ۰۶:۳۰
محمد رضایی

آیا دعوت می شوم؟

آیا امسال هم می روم مهمانی؟

آیا دوباره نگاهی می شود؟

آیا دوباره فرصتی داده میشود؟

آیا لیاقتش را دارم؟

آیا به خاطر گناهان زیادم فراموشم کرده اند؟

آیا با بزرگواری من را به گناهانم نمیگیرند؟

آیا می شود که حال عجیبی را حس کنم؟

آیا امسال یک عیدی بزرگ به من میدهند؟

آیا دست پر بر می گردم؟

آیا می شود که کمکم کنند که ...؟

آیا می شود برایم دعا کنند که ...؟

آیا می شود دستم را بگیرند که ...؟

*******************************************************************

پ . ن .1.برف می بارد،به حرمت کداممان،نمی دانم! شکر

پ . ن .2.بد جور دلم گرفته.

پ . ن .3.یه مشکل و دست انداز بزرگ تو زندگیم هست...برایم دعا کنید.

پ . ن .4.التماس دعا

پ . ن .5.*** یک سری هم می خوان بین من و دوستانم (به خصوص یکی از نزدیکترین ها) تفرقه و جدایی بندازن!!! گفتم که بدونن دوستی من با دوستام را هیئت های مذهبی و صداقت به وجود آوردن و امضای حضرت زهرا و امام حسین پاش خوردهپس برسید به زندگی خودتون و تو مسائلی که به شما مربوط نمیشه دخالت نکنید( بی تعارف)

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۰ ، ۰۸:۲۸
محمد رضایی
انگار برایم عادت شده

عادت شده که هر چند روز یک بار، زمانی که به قول معروف دلم پر است، وقت دلتنگی، ساعت های دلشوره و بی حالی برم یه جا !!!

برم و چشم در چشم زل بزنم و نگاه کنم و از خجالت سرم را پایین اندازم و شاید اشکی بریزم تا سبک شوم

آری ای همه کس من

من مستم ! مست نگاه عجیب چشمان تو

چشمانی که سال هاست فکر و ذهن من را مشغول کرده...

ای کاش...

ای کاش با همه زبان ها...

بیخیال !!!

همین !!!!!!!

سلام به مداح وصفی عالم گیر                                  وای مادرم ... وای مادرم ...

سلام به فاطمیه و بچه های پهلو شکسته اش

سلام به قدم زدن های شبانه من در صحن های بهشتی شاه خراسان همراه تو

***************************************************************

پ . ن .1.به بهانه ی سالروز شهادت آقا محسن*** 64/11/23***

پ . ن .2.از همه چیز مطمئن ترم که کسی نیست که این چشم ها را ببیند و عاشقش نشود

پ . ن .3.به یاد ساعت هایی که کنار مزارش نشستم و گریه کردم

به یاد تمام لحظات سخت و دلتنگی و تنهایی که کنارم بود

پ . ن .4. نمی دانم چرا بدجور بارانی ام...

این باریدن را دوست دارم...                                              شادی روح بلندش صلوات

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۰ ، ۲۲:۴۰
محمد رضایی
چه حکایتی شده این مشهد رفتن هر سال ما !!!

اون از پارسال با مشکلاتش!   اینم از امسال...

از جواب دادن بچه ها برای اومدن یا نیومدن

از جابجا شدن چند باره تاریخ

از اشتباه گرفتن بلیط قطار توسط آژانس مسافرتی !!! ( انشاالله که خیره )...حتماً خیره

از نبودن بلیط و به زور پیدا شدن بلیط....

از اینکه فقط بلیط رفت را داریم!!!!!!  .... برگشت هم سپردم به خود امام رضا

و از اینکه هزینه ها شاید خیلی بالا بشه!!!

و از اینکه دارم لحظه شماری میکنم... لحظه شماری...

برای سقاخونه...برای ایوون طلا...برای چرخیدن شبانه تو صحن های حرم...برای درد دل با شاه...

برای کبوترهی حرم...برای دیدن همه چی... برای آرزوهای بزرگ...برای دوباره متولد شدن

*********************************************************************

پ . ن .1 انشاالله نائب زیاره همه و همه هستم.

پ . ن .2 دعا کنید توفیق خالص بودن بدهند.

پ . ن 3. ***انشاالله؛ به لطف خدا یکشنبه راهی میشیم... دل که خیلی وقته راهی شده!!!!!!


۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۰ ، ۰۳:۱۰
محمد رضایی


هر چند حال و روز زمین و زمان بد است ... یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است

حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای ... آنجا برای عشق شروعی مجدد است

**************************************************************************

پ . ن .1.به قول حاج سعید حدادیان سفره محرم هم به دستان آقا امام رضا جمع شد

امیدوارم کسی دست خالی نمونده باشه

پ . ن .2.پارسال این موقع با بچه ها مشهد بودیم...یادش بخیر

پ . ن .3.بد جوری دلم هوای اتاق بهشت را کرده!!!!...

اگه آقا اجازه دست بوسی بده و بطلبه،هفته دیگه با بچه ها قرار شده بریم مشهد

(دعاکنید قبولمون کنه)

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۰ ، ۲۳:۴۸
محمد رضایی

هر کس آبروی مسلمانی را حفظ کند، بدون تردید بهشت بر او واجب می شود.

                                                                                                  رسول اکرم (ص)

شهادت نبی مکرم اسلام و سبط اکبرش تسلیت باد

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۰ ، ۲۳:۰۰
محمد رضایی

اربعین آقا هم اومد

امشب شب اربعین هست و من هنوز دعوت نشدم !!!

منم دلم کربلا می خواد ارباب


*****************************************************************

پ . ن . 1. اگر این پست را خوندین حتماً برای پسرک دعا کنید که امام زمان (عج) زود زود برات کربلاش را امضا کنه!.... خودم هم دارم دعا میکنم!!!

پ . ن . 2. امروز با اینکه اصلاً دل راضی نبود، اما مجبور شدم این بیت شعر را برای یه بنده خدا بفرستم!.... (خودتون حدس بزنید چرا؟!)

***هنوز روی خاکیم و یادمان نمی کنند!       وای به روزی که خاکمان کنند!***

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۰ ، ۰۰:۰۳
محمد رضایی
یادم باشد...

یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد

نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد

راهی نروم که بی راه باشد

خطی ننوسیم که آزار دهد کسی را

یادم باشد که روز و روزگار خوش است، همه چیز بر وفق مراد است

                                                                                    تنها دل با دل نیست

۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۰ ، ۰۸:۲۸
محمد رضایی
به نام خداوندی که هر اتفاقی دست اوست

مرگ و زندگی دست خداست... هرچه او بخواهد اتفاق می افتد

عصر بود که داشتم درس میخوندم که باخبر شدم پدر یکی از عزیزانم که در تهران زندگی می کنند به خاطر مشکلی قدیمی دچار مشکلاتی شده

راسیتش مشکل شیمیایی که یادگار دوران دفاع مقدس هست باعث شده ریه هاش رو ازبین ببره و شصت درصد کبدش را هم...

دکترهای فراوانی رفته و با خیلی ها مشورت کرده ( حتی با دکتران کشورهای اروپایی )

اما اینطور که به من گفتن؛ دکتر ها زیاد امیدوار نیستن و حداکثر زمانش را تا پایان بودن در این دنیا یک سال محاسبه کردن

البته خودش از این موضوع خبر نداره

فقط همسرش و بچه هاش!!! یک پسر و یک دختر

من فقط میخوام براش دعاکنید


۱۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۰ ، ۰۸:۲۸
محمد رضایی
نمی دونم دستم را چگونه بر روی این کلیدها تکان دهم!

ای کاش این صفحه کلید خودش حرف های دلم را تایپ می کرد!

ببخشید اگر این نوشته ها ساده و غیر مفهومی هست... برای خودم ارزش داره!!!

امروز به واسطه ی یکی از دوستان و به طور خیلی اتفاقی رفتم دانشگاه مهرگان. در بین بچه ها بحثی بود برای رفتن به دیدار خانواده شهدا و تجلیل از پدر و مادر شهید.

چون همه اون بچه ها از شهرهای دیگر بودند و محلاتی بینشون نبود از من سوال کردن شما کسی را می شناسید؟

داشتم فکر میکردم که... یک دفعه یکی از دختر ها گفت بریم خونه خانواده ای که سه تاشهید دادن!

چند نفر هم تآیید کردند و به شدت موافق!!!یک لحظه تعجب کردم!!! پرسیدم کی؟

گفتند همون سه تا برادر!حس عجیبی بهم دست داد و گفتم شهید حاج رضایی؟

چند نفر باهم گفتند آره!

به شدت حال عجیبی داشتم! پرسیدم شما اون شهدا را از کجا می شناسید؟

(برام عجیب بود چندتا دانشجو.تو یه شهر غریب) حالا چرا اون سه شهید؟

جوابی شنیدم که با اینکه انتظارش را می کشیدم بغض گلوم را گرفت!

بهم گفتند اون شهیدی که مزارش وسط هست یه حالت خاصی داره...

چهره عجیب و عرفانی داره... چشم ها و نگاهش عجیبه!

بهشون گفتم پدر و مادرشون به رحمت خدا رفتن(از چهرشون معلوم بود خیلی ناراحت شدن)

منم که به شدت ذوق کرده بودم قول دادم یه عکس از آقا محسن براشون ببرم

اینم بگم که هم به شدت خوشحال شدم؛ هم یه مقدار حس حسودیم گل کرد!

بدجور رفتم تو فکر!!!

فهمیدم که هنوز نفهمیدم آقا محسن و امثال آقا محسن کی بودن و کی هستن!!!

۲۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۰ ، ۲۳:۰۰
محمد رضایی