من و او

به یاد شهید والامقام محسن حاج رضایی و به احترام او...!!!

من و او

به یاد شهید والامقام محسن حاج رضایی و به احترام او...!!!

من و او

من و او
من و او یعنی ما...
من و او یعنی من که همیشه با او خواهم بود و او که همیشه با من خواهد بود!
من و او یعنی یک زندگی دنیایی و فرا دنیایی!!!
او برای من کسی هست جز محسن...

نویسندگان

۳۰۱ مطلب توسط «محمد رضایی» ثبت شده است

فاطمیه اول هم رفت. چه زود می گذرد این عمر آدمی و چه گذراست مهمانی های اهل بیت

خوشا به حال آن کس که بتواند استفاده ای ببرد و برای بقیه هم دعا کند.

فاطمیه جای هرکس نیست!!!

این جمله را بارها و بارها از بزرگان علم و معرفت و از مداحان اهل بیت شنیده ایم.

همه می گویند عزاداری برای مادر عالم برای همه امضا نمی شود.       یا صاحب الزمان(عج)

یکی برای معرفتش دعوت میشه...یکی برای اینکه محرم خوب برای پسر فاطمه عزاداری کرده...

یکی هم مثل من برای این دعوت میشه که معرفت بیاموزه!

امسال فاطمیه برای من که از سال های قبل پر برکت تر بود.

*شب شهادت که در هیئت مناجات شعبانیه؛همراه با شهدا

(واقعاً جایتان خالی عجب روضه و سینه زنی شد به خدا)

در جمع شهدا و همرزمان شهدا و بزرگان و اهل معرفت صفایی دارد به خدا

*روز شهادت هم که با دوستان رفتیم قم و چه بگویم از سخنرانی سید حسین مؤمن و روضه خوانی و سینه زنی های سید مهدی میرداماد در ظهر روز شهادت در حرم کریمه اهل بیت

شب را هم که رفتیم فاطمیون...جای رفقا واقعاً خالی

استفاده از سخنان پرمفهوم آقا مرتضی آقاتهرانی و روضه هایی از صدایی جان سوز

چه سوز دلی هم دارد شعرهای مداح اهل بیت حاج مهدی سلحشور

* شب شام شهادت هم باز هم دعوت شدیم فاطمیون...

*******************************************************************

پ . ن 1.خیلی با رفقا منتظر فاطمیه و سینه زنی بودیم...خدارا شکر عجل مهلت داد

پ . ن 2.امسال هم سعی کردم چیز تازه ای از معرفت یاد بگیرم...امیدوارم تونسته باشم

پ . ن .3.اتفاق جالب و فراموش نشدنی فاطمیه اول سال 91 هم شد، دزدیده شدن گوشی موبایل من در هیئت...بدجور دلم را شکست!!!

پ . ن .4.خدایا حکمتت را شکر،راضیم به رضای تو ای صاحب من.

پ . ن .5.خدایا فاطمیه دوم را هم درک کنم و اگر قرار است عجل بر بالینم حاضر شود به چادر خاکی قسم...امان بده تا بعد از شب شهادت بی بی

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۱ ، ۰۷:۲۲
محمد رضایی

بیت الاحزان فاطمه(س) قبله رنج آدمیست.

                                                      شهیدسیدمرتضی آوینی

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۱ ، ۲۱:۵۰
محمد رضایی

اشـکــان دو چـشـمـان تــرم چـون دریـا سـت
امـســال تـمـام روزیــم از زهــــــرا سـت

از بـوی تــنــور فـاطمـــ ه (س) فـهـمـیـدم
سـالی کـه نـکوست از بـهارش پـیـدا ست


*********************************************************************

پ . ن .1.دلم بدجور تنگ شده برا یه سینه زنی پرشور

پ . ن .2.خدایا کمک کن هیئت فاطمیون به حق بی بی فاطمه پر شور بشه

پ . ن .3.میلاد با سعادت حضرت زینب(س) مبارک

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۱ ، ۱۹:۰۶
محمد رضایی

نوروز را نه برای سال نو

بلکه برای تقویم نوئی دوست دارم که عاشورایش نگذشته است.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۱ ، ۰۰:۰۵
محمد رضایی
یک سال دیگر از عمر ماهم رو به پایان است. سالی پر از فرازو نشیب و خوبی وبدی برای همه.

انشاالله که خدا از ما راضی باشه. سال 90 برای پسرک سال خوبی بود به لطف خدا !

البته مشکلات و سختی های زیادی برای من داشت، اما چون اعتقاد کامل دارم که هیچ کار خدا بی حکمت نیست و هرچه پیش آید خوش آید می گویم سال خوبی بود.

اصلاً مگر می شود سالی که در آن زیارت امام رضا و حضرت فاطمه معصومه و 2 بار زیارت شهدا باشه؛بد باشه.                                   

  خدا را شکر

سالی که اکثر آن (7 ماه) را درگیر سرو کله زدن با.......

نیازی به گفتنش نمی بینم! آن هایی که باید بدانند،می دانند.(خیلی ها می دانند)

فقط این را باید بگویم که تجربه بسیار خوب! و گران بها و سودمندی بود.

تعجب نکنید! تعجب نداره.

اینجوری بگم بهتره؛...

سالی که در آن خیلی ها را شناختم! سالی که فهمیدم خیلی ها فقط حرف زدن بلد هستن.

سالی که کاملاً درک کردم و فهمیدم که هیچ کس، کس دیگری نیست.

سالی که با کسی آشنا شدم که خیلی به من کمک کرد و خیلی مدیونش هستم... اما هنوز نتونستم با بود و نبودش کنار بیام!!!

سالی که به نظر خودم به خیلی از آرزوهای دنیوی خودم نرسیدم.

سالی که فهمیدم به هرچه نرسم اشکال ندارد؛ جز به خدا.

سالی که برای من شروع دوباره ای بود، تولدی دیگر، فراموش کردن گذشته با همه خوبی ها و بدی هایش!

البته باز هم بنده ای هستم که چوب اسکی به پا دارم و اگر خدا نباشد اسکی باز خوبی نیستم!!!

سالی که تلاش های فراوانی برای زنده بودن و زندگی بهتر و بهتر زندگی کردن انجام دادم.

هر چه بود تمام شد.

امیدوارم بتونم سال خوبی را شروع کنم.

سالی که اشتباهات گذشته را نداشته باشم و تلاشم را برای زندگی بهتر بیشتر کنم.

سالی که فهمیدم بعضی ها که خود را نزدیک ترین به تو می دانند؛ پشت و تو هستن...اما با خنجر!

***در اینجا باید حتماً از چند نفر تشکر ویژه کنم؛ (پدر و مادر و خواهر عزیزم/ پسر عمه عزیزم/ اقا محسن و همه رفیقاش/ و تشکر از همه دوستانم/ و تشکر از کسانی که هستند اما نیستند!)

دل پری از سال 90 دارم، اما چون تو مقدر کردی برایم...خوب و خوش است

آخرین پست سال 90 هست که با حرکت نامرطب انگشتان به صفحه کلید رقم خورد.

اگر عجل مهلت داد، در سال جدید هم خواهم نوشت

به امید نگاهی از تو ای صاحب من

*******************************************************************

پ . ن .1.بنده، دوست، رفیق،همسفر و یار خوبی نبودم. اما از خدا می خواهم که در سال جدید با لطف و کمکش بهتر از گذشته باشم. چه در بندگی...چه در زندگی.

پ . ن .2.سال ظهور آقا باشد سال نو... انشاالله.

پ . ن .3.سالی با زیارت امام رضا و فاطمه معصومه و شهداو انشاالله کربلا.

پ . ن .4.سالی با سلامتی و عزت بیشتر امام خامنه ای.

پ . ن .5.سالی که انشاالله مشکلات همه حل بشه.سال سلامتی و شفا بیماران و جانبازان.

پ . ن .6.ای خدا سال نو،سال حل مشکلات و گرفتاری های من و خانواده ام باشه(خودت خوب میدونی حرف دلم را!)

پ . ن .7.اگر کسی بدی و زشتی،کوتاهی یا اشتباهی از پسرک دیده...

                      به پسرفاطمه زهرا(س) قسم،بگذرید و حلال کنید.

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۰ ، ۲۳:۴۸
محمد رضایی
به قول آقا صمد هر کدوم از ما یه بولوتوث پیش خدا داریم، که اگه رو کنه دیگه کسی نمی تونه تو این شهر زندگی کنه!

آره. آقا صمد درست گفت.

اما بعضی ها هم هستن مثل سیروس که اهل پیدا کردن بولوتوث از دیگران هستن و بعد از پیدا کردن، نگه میدارن تا یه روز که شرایط مناسب بود برای همه ارسال کنند!!!

حتی اگه از از صحت اون فایل مطمئن نباشن و آبروی یک نفر باشه.

اون که صمد و سیروس هستن و یک سریال برای سرگرم کردن من و شما.

اما همه این فیلم و سریال ها برای ما هم اتفاق افتاده یا خواهد افتاد.

من هم دیدم و می شناسم کسانی را که از دیگران بولوتوثی دارن و هر موقع که به نفعشان باشد یا بخواهن حواس دیگران را به چیزی گرم کنند اون فایل را برای همه میفرستن! (send to all)

اصلاً هم به این فکر نیستن که شاید این بولوتوث ساختگی و سوء تفاهم باشه و از همه چی خبر نداشته باشن.

اما بعضی ها فقط به فکر خودشون هستند و مقام و پست و رتبه و جایگاهی که دارند.

آره؛ هستن آدم هایی چون سیروس سریال نقطه سر خط که برای بقاء و سربلندی خودشون و برای رسیدن به اهدافشون به راحتی از نردبان آبروی دیگران بالا می روند.

به قول آقا صمد(حمید لولایی)، من هم سپردم به خدا کسی را که بولوتوث پخش می کنه!!!

دل پسرک هم همچون صمد شکسته؛

دایی گفت زنده باشم و ببینم اون روز را که خدا بولوتوث سیروس را هم رو کنه.

اما من مثل دایی فکر نمی کنم.

انشاالله بولوتوث هر کس پیش خودش باشه و خدای خودش... ( اگر مردم خدا نشوند!)

نقطه سر خط.

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۰ ، ۰۰:۳۸
محمد رضایی
پر می زند به خیلی از سرزمین های این کره خاکی،

اما این چند سال فقط وقتی دلم می گیره یاد خوزستان می افتم.

به لطف خدا و با دعوت شهدا امسال هم رفتم مهمانی! عجب مهمانی عجیبی بود امسال،فراموش نشدنی.

پنج روز عجیب و به یاد ماندنی در دفتر خاطرات زندگی من...در سالی عجیب برای من

روز اول:

حرکت با اجازه آقا محسن از گلزار شهدا... دیدار از بیت امام خمینی (ره) و حرکت به سوی سرزمین عشق...

استراحت در دوکوهه و تنفس در فضای خاطره انگیز حسینیه حاج ابراهیم همت.

روز دوم:

شروع برنامه از یادمان شهدای شرهانی برای اولین بار (عجب جای عجیبی)...

از فکه و حال و هوایش و درد دل سید هم که...!

شب را هم که در کنار شهدای پر نور هویزه تا صبح گذروندیم.

روز سوم:

روز سوم هم قسمت بود برای اولین بار برم سمت شهدای هور (جای غریبی بود)...

طلائیه عجب طلائیه!... پاسگاه زید و شهدای گمنامش...

برای استراحت و شب زنده داری هم رفتیم جایی که خدا آزادش کرده!!! ( خرمشهر).

روز چهارم:

حرکت به سمت جایی که من خیلی دوستش دارم، ارون کنار و یاد عملیات فاو و یاد رفیق خودم!... بعد هم دل ما را برد سرزمین آرزوها و قدمگاه امام رضا و نزدیکترین جا به بین الحرمین ( شلمچه)...


*بهترین خاطره سفر امسال اینجاست:

اصلاً در برنامه نبود، اما حوالی ظهر بود که خبر رسید 21 شهید گمنام را آوردن معراج شهدا. به خداوندی خدا دل تو دل بچه ها نبود و نمیشه گفت بچه ها چه حالی داشتن که دعوت میشیم یا نه!

90 درصد همه چیز کنسل شد و بغض عجیبی گلوی بچه ها را گرفته بود که یک مرتبه حوالی ساعت 9 شب بود که حاج میثم پشت بیسیم اعلام کرد حرکت به سوی معراج شهدا....

                                                                            عجب مهمان نوازی و معرفتی.

بد جور بارانی ام!!!

به خدا نمیدونم چی بنویسم از اون شب... بیخیال    *دیدار 21 شهید گمنام*        (همین)!!!.

شب را هم مهمان شهید حسن درویشی بودیم در شوش. (شب آخر و ترکیدن بغض بچه ها)

** این پادگان برای من فراموش نشدنی هستش!!!      اگر گفتین چرا؟؟؟

روز پنجم:

صبح روز آخر هم که رفتیم زیارتگاه حضرت دانیال نبی(ع)... بعد هم که سرزمین به یادماندنی شهدای محلات (فتح المبین و شیار محلات و خاطرات سرهنگ سرخه)...

حرکت به سمت محلات به امید خدا

                                                               این هم گذشت؛ خدایا.

*******************************************************************

پ . ن .1. 24 ساعت نیست که برگشتم و دارم این خاطرات در یه کاغذ باطله می نویسم...اما دلم گرفته

پ . ن .2.سفر عجیبی بود

پ . ن .3.دیدار با سردار باقرزاده هم خاطره جالبی بود

پ . ن .4.به یاد دوستان عزیز و با مرامی چون... میثم مرادی و مصطفی قنبری و محمد علیخانی و ... و به خصوص سیدی که سال های ساله که داره فکه را زیرو رو میکنه برای پیدا کردم پیکر پاک پدرش که تا به حال ندیددش!

پ . ن .5.خدایا به شهدای گمنامی که در معراج شهدا بودن قسم، پسرک را ببخش و پاک پاکش کن و آرزوهاش را بر آورده کن!

پ . ن .6.دارم روز شماری می کنم برای دفعه بعدی که می خوام برم...آیا دعوتم می کنند؟؟؟

  انشاالله

منتظر عکس های معراج شهدا باشید

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۰ ، ۰۷:۰۲
محمد رضایی
رفته بودم سفری سوی دیار شهدا

                                                                  که طوافی بکنم گرد مزار شهدا

به امیدی که دل خسته هوایی بخورد

                                                                  و تبرک شود از گرد و غبار شهدا

خشگی چشم عطش خورده از آنجاست که من

                                                                  آبیاری نشدم فصل بهار شهدا

آخرین خط وصایای دل من این است

                                                                  که مرا خاک سپارید کنار شهدا

******************************************************************

پ . ن .1.منتظر خاطرات من از سفرم باشید....

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۰ ، ۰۶:۳۹
محمد رضایی
ممنونم بچه های آسمان

خودم میدانم که لیاقت ندارم، اما باز هم به معرفت بچه های آسمان

دوباره من را شرمنده کردند... ایول به معرفت شماها!

دعوت نامه به دستم رسید و دعوت شدم، نمیدانم از طرف کی!!!

اما در خیال خودم از طرف آقا محسن! شاید هم دوستاش

به امید خدا، اگر تا صبح عجل مهلت دهد، راهی کربلای ایران هستم

*******************************************************************

پ . ن .1.ممنون آقا محسن

پ . ن .2.نائب الزیاره همه هستم اگر لایق باشم

پ . ن .3.شما هم دعا کنید که خالص و پاک برگردم

پ . ن .4.***امشب به خاطر حرف هایی که پشت تلفن از کسی که سال ها تنها برادر من بود،شنیدم بدجور بهم ریختم دلم گرفته چون بعد این همه مدت من را نشناخته و باز هم...

برام سنگین و سخت بود چون کسی که واقعاً دوسش داشتم و دارم و یه زمان به خاطر دور شدنش از من ساعت ها گریه کردم و دپرس بودم و از آقا محسن خواستم ما را از هم جدا نکنه

(باور نمیکنه،اما شاهد دارم)

اما چه کنم که روزگار و اتفاقاتش طوری رقم خورد که همه چیز تغییر کرد

حرف زدنش...رفتارش...گفتارش...حتی کار به جایی رسید که تهدید هم شدم...اونم به ناحق

              لعنت به این زمونه!!!

به خدا به ناحق                                                        خدای من هم بزرگه داداش

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۰ ، ۰۶:۵۴
محمد رضایی

میدانم آنطور که میخواهی؛ نیستم

اما دلم، برای تو می تپد؛ جمعه ها بیشتر


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۰ ، ۰۷:۵۱
محمد رضایی