من و او

به یاد شهید والامقام محسن حاج رضایی و به احترام او...!!!

من و او

به یاد شهید والامقام محسن حاج رضایی و به احترام او...!!!

من و او

من و او
من و او یعنی ما...
من و او یعنی من که همیشه با او خواهم بود و او که همیشه با من خواهد بود!
من و او یعنی یک زندگی دنیایی و فرا دنیایی!!!
او برای من کسی هست جز محسن...

نویسندگان

۳۰۱ مطلب توسط «محمد رضایی» ثبت شده است


۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۲ ، ۰۶:۱۴
محمد رضایی


همیشه وقتی از حجاب وحیا حرف میزنیم از خانم ها میگیم ...

از چادری ها میگیم....

اما امروزمیخوام بگم...

سلامتی هر پسری که ریش داره وبهش میگن پاچه بزی و خم به ابرو نمیاره...

سلامتی اونیکه پاتوقش مزار شهداس نه باشگاه کامبیز بدنساز...

سلامتی کسی که جای پرورش اندام وتزریق بازو پرورش ایمان میکنه وخودسازی...

سلامتی پسری که سَرشو خم میکنه تا سنگ فرش خیابونا ،

نه رودروی ناموس مردم....

سلامتی هرچی پسره که بلوز آستین بلند میپوشه و شلوار کتون

نه لباس های تنگ وشلوار جاستین...

سلامتی اونی که نه مدونا میشناسه نه شکیرا والیزابت تیلور ...

دختر رویاهاشم سلنا گومز نیست...

سلامتی اون مردی که وقتی تو تاکسی میبینه دوتا خانم نشسته نمی ره وسطشون بشینه...

سلامتی اون پسری که بلده مکبر باشه و نماز اول وقتش حجته...

سلامتی اون پسری که تظاهرات وراهپیمایی رفتنش عین نماز اول وقت میمونه براش........

سلامتی اون پسری که جای نود شب زود میخوابه تا صبح نمازش قضا نره...

سلامتی هرکی که پیشش،روبروش ،کنار دستش

تو کلاس با امنیت میشینی وانگارنه انگار کنارش دختر نشسته...

سلامتی اون پسری که بعد امتحان نمیره پیش همکلاسی های مونث وبگو بخند رابندازه

به بهانه ی امتحان...

سلامتی اون پسری که حاضره دخترا بهش بگن مَریضو اون وا نده...

سلامتی آقا پسری که وقتی تو ماشینش صدای ضبطش وبلند میکنه نوای کربلا کربلا میاد..

سلامتی اون آقایی که ظهر تو دانشگاه پشت کفشاشو خم میکنه

وآستیناش بالا وآب میچکه

جوراباشم از جیباش آویزونه

مهم نیست دخترای جفنگ دانشگاه مسخرش کنن

مهم زود رسیدن به حسینیه اس...

سلامتی اونی که تو تابستون میره اردوی جهادی نه صفا سیتی با دوست دختراش توشمال

سلامتی هرچی پسر مذهبی...

سلامتی هرچی بچه حزب اللهی....

سلامتی همشون صلوات...

بگوخوب!

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۲ ، ۱۶:۰۰
محمد رضایی

ریاست شورا : آقای عباس ابراهیمی

نایب رئیس شورا : آقای محمدرضا علیمحمد

دبیر شورا : آقای نادر ترک

********************************************************************

پ . ن ن1.آغاز به کار شورای جدید از امروز (با امید موفقیت برای آنها)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۲ ، ۱۸:۰۹
محمد رضایی

ای بهار همیشه های خدا / ای که از آسمان شدی جاری

                                                                  از چه این روزها شکسته شدی / بغض داری ولی نمی باری
لااقل صبر کن مسافر شب / گریه کن گریه در معابر شب
                                                                 صبح صادق به جز تو کیست، بگو / کیست جز تو امام بیداری
گاه گاهی که حرف هم داری / شهر در خواب می رود انگار
                                                                       آه آقا چه می کشی با این / استخوانی که در گلو داری
تو بگو از کدام طایفه ای / که همیشه خدای عاطفه ای
                                                                     لطف ها می کنی برای کسی / که برایت نمی کند کاری
پس کجایند عالمان سحر / یک نفر از چهار هزار نفر
                                                                         چهار هزار شاگرد داشت، ولی راحت غریبونه کشتنش
پس کجایند عالمان سحر / یک نفر از چهار هزار نفر
                                                                             که شبانه امام را بردند / پا برهنه به خفت و خواری
پس کجایند نافله خوان ها / که دل قافله به درد آمد
                                                                 کی به درد می خورد پس کی / این نمازی که هست تکراری
کوچه ای در مدینه منتظر است / تا که روضه بخوانی از دیوار

                                                                     تا تو هم مثل مادرت آن جا / حس کنی بین درب و دیواری


آل صعود خونه امام صادق، کوچه بنی هاشم خراب کردن، همه رو خراب کردن، تو کوچه بنی هاشم کاه گل با سنگ جا کردن، هنوز همونجوری کوچه باریکه، یعنی وقتی رد می شدی نفر روبروت یه مقدار کج بشه تا رد بشه،
کوچه تنگ و دل سنگ و صدای سیلی
تا که کوچه به کوچه پخش شود / هم صدایی غربتت با او
                                                                          تا بفهمند فاطمی هستی / مثل مادر به غم گرفتاری
تا که دست تو را نبندند و / هی به یاد علی بخندند و

                                                                                 نکشندت پیاده اینگونه / هی به قصد امام آزاری

********************************************************************

پ . ن .1.امام صادق علیه السلام:
کسی که دوست دارد بداند آیا نمازش پذیرفته شده است یا آن را نپذیرفته اند،
با تامل بنگرد که آیا نمازش او را از فحشا و منکر باز داشته؟ پس به اندازه ای که او را بازداشته از او پذیرفته می شود.

پ . ن .2.امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
انَّ العَمَلَ القَلیلَ عَلی الیَقینِ افضَلُ عند اللهِ مِنَ العَمَل الکَثیر عَلی غَیر یَقین.
عمل اندک و بادوام که بر پایه ی یقین باشد در نزد خداوند از عمل زیاد که بدون یقین باشد
برتر است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۲ ، ۰۱:۳۷
محمد رضایی
حکایت برخی از ما انسان ها داستان آن پادشاهی است که وقتی از دنیا رفت قرائت قرآن هیچ خیر و ثوابی به آن نرساند.پادشاهی از دنیا رفت قاری قرآنی به سر قبرش گماشتند تا هر روز در کنار قبر سلطان برای وی قرآن بخواند روزی خبر آوردند که قاری ناپدید شده و معلوم نیست کجا رفته است پس از جست و جوی فراوان قاری را پیدا کردند و از او علت فرارش را جویا شدند قاری که جرئت نمی کرد لب به سخن بگشاید فقط می گفت من دیگر قرآن نمی خوانم.

مسئولان حکومتی به او گفتتند اگر حقوق و مزایای تو کم است آن را زیادتر می کنیم قاری گفت اگر چند برابر آن را هم بدهید هرگز قبول نمی کنم.

ماموران حکومت دست از سر قاری برنداشتند تا علت اصلی را جویا شوند قاری که عرصه را بر خود تنگ می دید گفت چند شب گذشته صاحب قبر به من اعتراض کرد که چرا بر سر قبرم قرآن می خوانی گفتم مرا به این کار وا داشتند تا از قرائت قرآن خیر و ثوابی به تو برسد گفت نه تنها از قرائت قرآن ثوابی به من نمی رسد بلکه هر آیه ای که می خوانی آتشی به آتش من افزوده می شود و کسی به من می گوید می شنوی؟

چرا در دنیا به قرآن عمل نکردی لطفا مرا از خواندن قرآن برای پادشاه بی تقوا عفو کنید.

********************************************************************

پ . ن .1.همه انسان ها آفریده شده اند تا براساس عقل و انتخاب خود راهی را که برترین می یابند برگزینند و در این راه، قرآن بهترین هدایتگری است که می توان از آن برای رسیدن به منتهای کمال سود جست قرآن که تمام راه کارهای زندگی را در همه ادوار ارائه کرده است دستوراتی که نجات بخش انسان در تمام فصول زندگی دنیا و آخرت است.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۲ ، ۰۱:۳۳
محمد رضایی

********************************************************************

پ . ن .1.امام خامنه ای :
گاهی سردمداران رژیم صهیونیستی، ما را تهدید هم می کنند، تهدید به حمله نظامی می کنند. امّا به نظرم خودشان هم می دانند، و اگر نمی دانند، بدانند که اگر غلطی از آنها سر بزند؛ جمهوری اسلامی «تل‌آویو» و «حیفا» را با خاک یکسان خواهد کرد

پ . ن .2. ارواحنا فداک یا زینبــــــ

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۲ ، ۰۷:۲۷
محمد رضایی

اونایی که من را میشناسند می دونند من فیلم زیاد میبینم.

از فیلم های ساخت ایران (فیلم هایی که کارگردان های معروف و به نامی داشته باشه), تا فیلم های روز جهان (باموضوعات مختلف)

بیشتر این فیلم ها هم برای سرگرمی خوب هستند و من هم اکثراً به همین دلیل فیلم نگاه می کنم.مگر فیلم های خاصی که هدف یا نتیجه خاصی داشته باشند.

در همین گیر و داد متوجه پخش فیلم معروف و پر حرف و حدیث مسعود ده نمکی در شبکه نمایش خانگی شدم. البته لازم به ذکر است بعد از اکران طولانی مدت آن در سینماهای کشور و فروش خوب آن.

این فیلم هم برای سرگرم شدن خودم و خانوادم گرفتم.

(البته معمولاً فیلم هایی که استاد اکبر عبدی در اون ها ایفای نقش کرده باشه را می بینم)

*فیلم شروع شد.

قصد توضیح یا نقد و بررسی فیلم را ندارم؛ در این جایگاه هم نیستم.

اما این فیلم داستان جالبی داشت که در جامعه و دور و اطراف ما هم زیاد اتفاق می افته!

اما این فیلم یه شخصیت جالب داشت به اسم حاج یوسف.

شخصیتی با رفتار و اخلاق این حاج یوسف را کمتر (خیلی کم) دورو بر خودم دیدم.

قصد توضیح بیشتر در مورد این فیلم (رسوایی) را ندارم.

فقط پیشنهاد می کنم حتماً در کنار تمام فیلم هایی که تا به حال دیده یا ندیده اید و در کنار اوقات خالی ساعات زندگییتان, وقتی هم برای دیدن این فیلم بگذارید.

پیشنهاد من دیدن این فیلم با تمام اعضای خانواده هست. باور کنید ارزشش را داره.

********************************************************************

پ . ن .1.بعد از پایان فیلم, من و تمام اعضای خانوادم به محتوا و تاثیر این فیلم نمره قبولی دادیم.

پ . ن .2.بعد دیدن این فیلم یاد آدم هایی افتادم که فکر می کنند دادن یا گرفتن آبرو دست آنهاست!!!

پ . ن .3.یاد آدم هایی افتادم که در جلوی پرده با ریش خود اعتبار جمع کرده و می کنند, اما در پس پرده انگار که اصلاً ریشه ای ندارند!

پ . ن .4.یاد آدم هایی افتادم که باید پشت سر آن ها نماز خوند (مثل حاج یوسف)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۲ ، ۰۷:۱۳
محمد رضایی
دو هفته نامه آوای محلات طی شماره های 58 و 89 خود به بحث معادن سنگ محلات پرداخته که در این راستا پیشامدها و اتفاقات جالب هم افتاده است. عده ای بهشان چسبید و عده ای هم بهشان برخورد!

برخورد چون منفعت و جایگاه خودشون را در خطر دیدند. برخورد چون نمیخواهند کسی سر از کارشان در بیاورد!

از تکذیب گفته ها و گفتن نگفته ها گرفته تا عوض کردن مصاحبه ها و تکذیب آن ها و پشت افراد صادق را خالی کردن و اختلاف گفته واضح بین مسئولین و چند رویی بعضی آقایان و...

علت این ها را هم که همه میدانند!!

شنیده های معتبر و دیده ها حاکی از پیامدهای تلخ و شیرینی هم برای افرادی که واقعییت را گفته اند در بر داشته است!!

البته همیشه همینطور بوده!

همیشه هرکس حرف حقی زد که به دل نازک مسئولین و کله گنده ها بر خورده, سریع دست به تخریب و از میون برداشتن یا اذیت کردن اون بنده خدا زدند.حالا اون بنده خدا هرکس که می خواهد باشد.

با تهمت های نابجا, با بهم ریختن محیط خانواده آن ها, با ایجاد مشکلات در محل کار و....

خیلی حرف ها را نمی توان گفت به خدا !!!!                   تصمیم و نتیجه گیری با خود مردم.

اما هستند افرادی در این شهر که خیلی حق ها را ناحق کرده اند فقط فقط به خاطر پول و منفعت خود و خانواده شان. به خاطر اینکه وضع مالی خوبی دارند یا قدرت خوبی که دارند یا بند پ قوی که دارند

بالاخره دنیا اینطور نمیمونه و یک روز هر کس باید پاسخ گوی گفته ها و رفتار های خودش باشه.

آن روز همه جواب پس میدهند... پسرک هم همینطور

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۲ ، ۰۷:۱۹
محمد رضایی
به نام حق که الحق مهربان است

آیا دیگر گوش های شهر تاب صداها را ندارد؟

آیا گوش های مردم شهرمان برای شنیدن این صداها به خود آمده اند؟

نمی دونم چی شده؟!

چند وقتی هست که از گوشه و کنار شهر صدای واقعیت به گوش می رسد.

صدای واقعیت های تلخی که همه کسانی که بیدار هستند می شنوند.

حتی اون هایی هم که خواب هستند با این صداها از خواب بیدار شدند و می شوند.

اما یه عده هم هستند که خودشون را به خواب زدند و دوست ندارند بیدار بشوند!!

چون اگه بیدار بشن, تلخیش را بیشتر احساس می کنند!!! آخه الان در خواب شیرینی به سر می برند!

این صداها از جاهای مختلفی به گوش می رسه:

از معادن سنگ شهر, از گل هایی که منتظر به نمایش گذاشتن بین المللی خود بودند, از باغ های شهر که وسط آن ها ساختمان ها سر به فلک کشیده, از درختان قطع شده شهر, از میادین مارپیچ با المان های مدرن آن ها, از سرچشمه ای که دارد جذابیت خود را از دست می دهد و از به نمایش در آمدن خیابانی عده ای از جوانان شهر !!

اشکال کار آن جاست که بعد از مدتی ولوم این صداها یواش یواش که مردم متوجه نشوند, بسته می شود!

دلیلش هم مردم شهر خودمون هستند. مردمی که یا نمی خواهند در مقابل این صداها بایستند, چون می ترسند توان ایستادگی نداشته باشند یا نمی خواهند بایستند چون آهنگ و ضرب این صداها را دوست داردند!

می شود گذاشت به پای منفعتشان!!!

البته مردم شهر ما به خوش بودن با هرچه دارند معروف هستند, حتی اگر بدانند حقی از آن ها برده و خورده می شود.

چه مردم قانعی داره این محلات!!!

یا باید افراد زیادی از شهربرای یک نوا شدن این صداها و به نتیجه رسیدن آن ها دست در دست هم دهند یا دوباره منتظر بسته شدن ولوم این صداها باشیم!

در جامعه ای صدای حق و عدالت به گوش می رسد و می توان آن را بر پایه قانون و عدالت پیش برد که همه چیز را نتوان با پول و قدرت صاحب شد!

این روزها صدای قدرت پول ها از قدرت صدای حق و حقیقت بیشتر شده!!

                                                                                                                به گوش هستید؟!

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۲ ، ۰۷:۲۲
محمد رضایی

همین حوالی است جوانی من

حوالی که می گویند بهترین جای عمر زندگی آدم همین است.

همین که می گویند در آن می توان بزرگ ترین و بهترین ها را به دست آورد,همین حوالیست!

در گذر است چون باد و برق همان حوالی!!!

اینجا سر آغاز همین حوالی 25 سالگی است.

که حوالی فراموش نشدنی زیادی دارد.

چشم به جهان گشودن و گریه و بچگی و خردسالی و نوجوانی و حالا جوانیست که همین حوالی می چرخد!!

جوانی که از او هم مقداری گذشته, جوانی که باید در آن از یک اتفاق برزگ هم یاد کرد (!!! Cancer)

جوانی الباقی هم در بود و نبود های است که هیچ خبری ازشان نیست و نمی دانم!!!

حوالی این پست هم به مناسبت تولد پسرک جوان است.

***از شمال: محدود است به آینده ای که نیست, به اضافه غم پیری و سایه مخوف ممات.

***از جنوب: به گذشته پوچی پر از خاطرات تلخ,شاید هم شیرین!!!

***از مشرق: طلوع آفتاب عشق, صلح بر مرگ و شروع جنگ حیاتی دوباره!!!

***از مغرب: فرسنگ ها دور از حیات, آغوش تنگ یک گور و غروب عشق دیرین.

این چه حدودیست؟ آیا شنیده ای؟ آیا می دانی؟

                     حدود دنیای متزلزلیست موسوم به جوانی

**********************************************************

پ . ن .1.زندگی صحنه هنرمندی بشر است.باید بهترین هنرمند باشی تا بتوانی با کمترین ها بهترین زندگی را داشته باشی.آیا پسرک هم هنرمند خوبیست؟؟؟

پ . ن .2.یاد گرفته ام که هیچ وقت نگویم رسیده ام ته خط.حتی اگر گاهی هم احساس کردم که رسیدم ته خط, باز یاد معلم کلاس اولم افتادم که می گفت: نقطه. سر خط ....

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۲ ، ۱۲:۳۰
محمد رضایی