من و او

به یاد شهید والامقام محسن حاج رضایی و به احترام او...!!!

من و او

به یاد شهید والامقام محسن حاج رضایی و به احترام او...!!!

من و او

من و او
من و او یعنی ما...
من و او یعنی من که همیشه با او خواهم بود و او که همیشه با من خواهد بود!
من و او یعنی یک زندگی دنیایی و فرا دنیایی!!!
او برای من کسی هست جز محسن...

نویسندگان

۳۰۱ مطلب توسط «محمد رضایی» ثبت شده است

میخواهم کمی از مردم کوفه برایتان بگویم. می شناسیدشان که...

وقتی برای امام حسین نامه نوشتند و پای نامه هاشان را با خونشان امضا کردند، می توانستی اشک شوق را که در چشم هایشان حلقه زده بود، ببینی....

عاشقانه منتظر امام "غایب"شان بودند...

در سرتاسر نامه هایشان واژه ی "العجل" هویدا بود...

در نامه هایشان نوشته بودند که بیا که در اینجا درخت های سرسبز و گلهای خوشبو منتظرند تا قدم هایت را بدرقه کنند.

ولی خیلی نگذشت که انگار نامه هایشان یادشان رفت.

همان هایی که روزی "العجل" می گفتند و برای حضور و ظهور امامشان دست به دعا داشتند، در سپاه عمر سعد قرار گرفته بودند.

برخی هایشان حتی سنگی برداشته بودند به امید اینکه آن را به صورت امام بزنند.

همان امامی که خواستار تعجیل در دیدارش بودند.

همه ی این ها را گفتم که بگویم یادمان باشد که تاریخ تکرار می شود.

دیگر حالا انگار رقصیدن دختران و پسران جلوی هزاران چشم حریص و هیز منعی ندارد...... دیگر انگار پخش موسیقی حرام با صدای بلند جزو مستحبات نیمه شعبان است .... خب میلاد امام زمان است دیگر..... باید شاد باشیم....

خدا کند کسانی که اینکار ها را می کنند، فقط ناآگاه باشند، مغرض نباشند. در پی مقصودی نباشند....

دلم برای امام زمان می سوزد که این شادی های همراه با ابتذال را به پای میلاد او می گذارند.....

خواهرم...... برادرم....... با توام.... با خودت... با تو که به خاطر میلاد امام زمان از خانه بیرون آمده ای و می رقصی و ترانه ی حرام پخش میکنی....

تو مگر نمی گویی که برای شادی امام زمان داری می رقصی؟؟؟؟

آیا امام زمان از این کارت راضی است؟؟؟؟؟؟

آیا با رقصیدن جلوی چشم هزاران نامحرم، لبخند امام زمان را احساس میکنی؟؟؟؟

فکر نمی کنی که ممکن است تو هم مثل مردم کوفه بشوی و وقتی امامت آمد، با سنگی به پیشانی اش بزنی؟؟؟؟؟؟

اگر می خواهی برقصی و به قول خودت شاد باشی، این کار را به حساب میلاد امام زمان نگذار....

و در پایان سخنی با امام زمان:

یک کلام

شرمنده ایم...

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۳ ، ۱۶:۳۱
محمد رضایی

کسی را دارم ..

که انقدر برایم کسی هست که

نگاهم دنبال کسی نیست

این را هزاران بار فریاد زده ام و میزنم که دیگر

کسی به چشمانم نمی آید " هرگز "

Khaaaaaaaaassss

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۳ ، ۱۴:۴۸
محمد رضایی

نیمه شبها تا سحر ذکر رضا(ع) باید گرفت

اینچنین حـاجات خود را از خدا باید گرفت

در جوار مرقدش هرگز به کم قـانع مشو

چونکه از مـشـهـد بـرات کربلا باید گرفت

دست خالی آمدم امشب به درگاه شما

هرچه میخواهد دل از راه دعا باید گرفت

چشم در راه دعای خیرتان هستم، فقط

یـک ضـمـانت از تـو در روز جـزا باید گرفت

می شود حالا دل مـن عازم باب الجواد

اجر و مزد نوکری را پس کجا باید گرفت؟

هرکه باشد ریزه خوار سفره ی احسانتان

تکّه نانی امشب از دست شما باید گرفت

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۳ ، ۱۴:۵۷
محمد رضایی
یه سریام هستن واسشون تفهیم نشده که آدم می تونه با کسی نباشه.

وقتی در جوابشون میگی من با کسی نیستم یه جور عکس العمل نشون میدن انگار خدا رو منکر شدی!!!

فکر کردن ما هم عین خودشون از هر بنی بشری محبت گدایی می کنیم!

رفاقت با هر کس و ناکسی رو رفع مسئولیت تصور می کنی؟؟؟

                                                                                                " هرزگی ممنوع "

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۷:۳۵
محمد رضایی
قابل توجه دخترانی که میگویند خوش به حال پسرااا اونا آزادند.... . . . . . . . . .

پسر بودن یعنی نافتو که بریدن روش 2 سال حبس هم بریدن..

پسر بودن یعنی فقط تا اخر دبستان بابا مامان پشت سرتن بعدش جامعه بزرگت میکنه..

پسر بودن یعنی فقط یه سال وقت داری که کنکور قبول بشی..

پسر بودن یعنی بعد 18 سالگی دیگه یا سربازی یا سرباری..

پسر بودن یعنی استرس سربازی و حسرت درسخوندن بدون استرس..

پسر بودن یعنی بعد بابا مردِ خونه بودن سنم نمیشناسه یعنی چی؟؟

یعنی بابا نباشه نون باید بدی حالا 5 ساله باشی یا 50 ساله..

پسر بودن یعنی حفظ خواهر و مادر و همسرت ازهر چی چشم ناپاک..

پسر بودن یعنی آزادی که از ( آ ) اولش تا ( ی ) آخرش همش مسئولیته و حصار..

پسر بودن یعنی جنگ که شد "گوشت تنت سپر ناموسته"..

پسر بودن یعنی یه سگ دو زدن واسه یه لقمه نون که جلو زن و بچه کم نیاری..

پسر بودن یعنی واسه عید لباس نخری که دخترت واسه خرید لباس هر چی دوست داره بخره..

پسر بودن یعنی بی پول عاشق نشی..

پسر بودن یعنی حرفایی که میمونه تو دل..

پسر بودن یعنی " مرد که گریه نمیکنه ".

                                                        سلامتی هرچی مرد باغیرت .... روز مرد مبارک

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۹:۵۹
محمد رضایی
بعضی از انسان ها، حتی در ادای دو رکعت «درستی» و «راستی» ، کثیرالشک هستند!
بعضی از انسان ها، فرشته ای هستند که در زمین، آلاخون والاخون شده اند!
بعضی از انسان ها، مکندگانِ هلِ پوچِ پوچگرایی هستند!
بعضی از انسان ها، میوه ی کال کمالند!
بعضی از انسان ها، «ویولنِ» لولوهای غربیند!
بعضی از انسان ها، مجذور فرشته و شیطانند!
بعضی از انسان ها، ماهواره ی گردش افلاکیان به دور کره جمال و کمالند!
بعضی از انسان ها، دستِ بلندِ آفرینش بر پیشانی تفکّر طبیعتند!
بعضی از انسان ها، کتری آب جوشی از اندیشه اند که همیشه روی اجاق روشن زمانه قرار دارد!
بعضی از انسان ها، قهوه ی تلخ کافه ی کفرند!
بعضی از انسان ها، نیش عقرب کینه اند و بعضی، نوش زنبور عسل محبّتند!
بعضی از انسان ها، همان صابون ابلیسی هستند که به جامه ی فرشته ها خورده اند!
بعضی از انسان ها، طوطی سخنگوی فطرتند! بعضی، وزیر دارایی عقلند! .و بعضی مدیر دبستان وجدان!
بعضی از انسان ها، مهندس ریاضتهای دروس اخلاقیند!
بعضی از انسان ها، با زیبایی مثل سیبی هستند که از وسط نصف شده باشد!
بعضی از انسان ها، قاشق چایخوریِ چاشنی های زندگی اند!

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۱۹
محمد رضایی
مــن یـکــــ پسرم ...

شاد و پرنشاط ، سرزنده و پرکار...

قرآن و نهج البلاغه اگر میخوانم ، رمان و حافظ هم میخوانم.

عاشق پهلوانی های حضرت حیدر اگر هستم ، یک عالمه شعر حماسی از شاهنامه هم حفظم.

پای سجاده ام گریه اگر میکنم ، خنده هایم بین دوستانم هم تماشایی است !

من یک عالمه دوست و رفیق دارم.

تابستان ها اگر اردوی جهادی میرویم ، اردوهای تفریحی ام نیز هر هفته پا برجاست ...

ما اگر سخنرانی میرویم ، پارک رفتنمان هم سرجایش است ...

مسجد اگر پاتوق ماست ، باغ و بوستان پاتوق بعدی ماست ...

برای نماز صبح قرار مسجد اگر میگذاریم ، هنوز خورشید نزده از مسجد تا خانه پیاده قدم میزنیم.

دعای عهدمان را اگر میخوانیم ، همانجا سفره باز میکنیم و با خنده و شادی صبحانه مان میشود غذا با طعم دعا !

ما اگرچفیه می اندازیم ، نقاش هم هستیم ، خطمان هم خوب است...

حرفهای پسرانه مان سرجایش ، شوخی های دوستانه مان را هم میکنیم...

نمایشگاه و تئاتر هم میرویم ، سینما هم اگر فیلم خوب داشت ...

کوه هم میرویم ، عکس های یادگاری ، فیلم های پر از خنده و شادی...

کی گفته ما حزب الهی ها ...

من قشنگ تر از دنیای خودمان سراغ ندارم !

دنیای من و این رفیقان با خدایم...

همین هایی که دنبال زندگیشان در کوچه و خیابان نمیگردند...

همین هایی که وقتی دلت را میشکنند تا حلالیت ازت نگیرند ول کن نیستند...

همین هایی که حیاشان را نفروختند ...

خوشبخت ندیده ، هرکس ما را ندیده ...
دست نوشته ای در مورد پسرها از پسرک
۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۳:۴۵
محمد رضایی
سلام مادر خوبم…

روزت مبارک.

قلم در دست گرفته ام تا چند سطری برایت بنویسم.اما چگونه آن همه خوبی و مهربانی در قلم و صفحه وبلاگم میگنجد؟؟؟

مادر!!!

فراموش نخواهم کرد زمانی را که عصاره مهر را از سینه ات مینوشیدم و عشق در من جوانه میزد.

فراموش نخواهم کرد وقتی که دستان کوچکم را در دستت میگرفتی تا گام بردارم.

فراموش نخواهم کرد که موهایم را با عشق و عاطفه شانه میزدی.

فراموش نخواهم کرد تمام لحظاتی را که دنیای عشقت را نثارم میکردی.

فراموش نخواهم کرد لحظاتی را که پا به پای من آب میشدی و اشک میریختی برایم.

میخواهم تمام کلمات زیبای دنیا را به صف بکشم تا شعری شود برای تو،اما کدامین بیت است که لایق دریای بی کران مهربانی تو باشد؟؟؟

مادر!!!

میخواهم بگویم لبخند توست که تمام زیبایی های دنیا را یکپارچه به پایم میریزد.

صدای توست که مرهم همه تنهایی های من است.

چشمان پر مهر توست که خستگی را می گیرد از وجودم.

شانه هایت بهترین تکیه گاه است برای لحظات ابری آسمان چشمانم.

دستهایت بهترین جایگاه است برای بوسه زدن.

مادر!!!

صدای زیبایت،طنین دل انگیز نسیم سحر است در گوشم.

من همچون ماهی کوچکی هستم که حتی یک لحظه هم نمیتوانم بدون دریای مهرت زنده بمانم.

با توست که به آسمان میرسم.با توست که نور خدا را میبینم.اصلا بگذار بهتر بگویم.در وجود توست که مهربانی خدا تجلی میابد برایم.

مادر!!!

میخواهم عهدی ببندم.میخواهم تا آخرین لحظه عمرم هرگز کلامی نگویم که گل های دشت سبز دلت پژمرده شوند.

عهد میبندم فراموش نکنم همه مهربانی ها و فداکاری هایت را ...

عهد میکنم همیشه دستان تو بوسه گاهم باشد.
دوستت دارم تا همیشه مادرم
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۳ ، ۰۸:۲۹
محمد رضایی
به بهشت نمی روم اگر مادرم آنجا نباشد
*****************************************************
پ . ن. 1. الهی از روی آفتاب و ماه و ستارگان شرمنده ام. از انس و جن شرمنده ام,حتی از روی شیطان. شرمنده ام که همه در کار خود استوارند و این سست عهد ناپایدار. شرمنده ام خدا

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۰۲
محمد رضایی
کاری ندارم سر چهار راهت به کی چراغ سبز نشون دادی و به کی چراغ قرمز!

"ولی به من همیشه با چراغ زرد" چشمک زدی

احتیاط؟؟؟

احتیاط میکنم ولی از پشت خط عابرت تکون نمی خورم. OK

عبور از چراغ زردتم از ما عکس می گیره!

من خیلی ساله که خلافی احساسمو پرداخت کردم!

                                                                  "عبور ممنوع"

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۳ ، ۰۷:۴۳
محمد رضایی