من و او

به یاد شهید والامقام محسن حاج رضایی و به احترام او...!!!

من و او

به یاد شهید والامقام محسن حاج رضایی و به احترام او...!!!

من و او

من و او
من و او یعنی ما...
من و او یعنی من که همیشه با او خواهم بود و او که همیشه با من خواهد بود!
من و او یعنی یک زندگی دنیایی و فرا دنیایی!!!
او برای من کسی هست جز محسن...

نویسندگان

تا بارانی نشوید ...

شنبه, ۸ اسفند ۱۳۸۸، ۰۶:۴۱ ق.ظ
باران نبارید، چشمه ها نجوشید ...

سال ها آمدند و رفتند، اما ابری نیامد و بارانی نبارید ...

در جستجوی آب، گوش ها سیر شده بود ...

به ناگاه صدایی شنیده شد: «تا بارانی نشوید، باران نمی بارد»

... برخی گفتند: «از بی حوصلگی است»

... برخی گفتند: «هزیان تشنگی است»

اما نباریدن باران و تشنگی، نه هزیان گویی بود نه بی حوصلگی

... چاره ای نبود، باید بارانی می شدند تا باران ببارد...   .

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۸/۱۲/۰۸
محمد رضایی

نظرات  (۳)

۰۸ اسفند ۸۸ ، ۰۳:۱۹ کلکسیون سخنرانی بزرگان
سخنران? آیت ا... بهجت

مجموعه آثار دکتر شریعتی

سحنرانی های علامه جعفری

مجموعه سخنرانی استاد قرائتی

سخنرانی های شیخ احمد کافی

سخنرانی های شهید مرتضی مطهری

مجموعه کامل سخنرانی دکتر الهی قمشه ای

آموزش صوت و لحن توسط استاد شاه میوه اصفهانی

منتخبی ازقرائتهای استاد محمدصدیق منشاوی(mp3)

آموزش پیشرفته وقف و ابتدا توسط استاد مستفید(تصویری)

*...|| سیاحت غرب، داستان زنده شدن انسان پس از مرگ ||...*

آموزش پیشرفته تجوید توسط استاد سید محسن موسوی بلده (تصویری)

قرائت بسیار زیبا وفنی استاد حاج حامد شاکرنژاد در محضر مقام معظم رهبری (مدظله العالی) تصویری
سلام . حوصله ی قصه داری؟اگه دوست داشتی بزن تو وبت .
یکی بود یکی نبود . همین حوالی که هیشکی نبود یکی بود که همیشه بود . ولی یه عده فکر می کردن که گاهی هست و گاهی نیست . و لی بود . تو همین خیال بود و نبود یکی پیدا شد که هم بود و هم نبود . با خودش یه کیف داشت که تو کیف یه چیزایی بود . یه چیزایی نبود .
اون چیزایی که بود برای همه بود . اون چیزایی که نبود برای یه عده بود .
سرتو درد نیارم . آدم قصه ما گاهی بود و گاهی نبود . تو زندگیش هم براش همدم بود و هم نبود . پیش یه سری عزیز بود پیش یه سری نبود . گاهی اوقات خوب بود و گاهی نبود .
گاهی تو پاش درد بود و گاهی نبود .گاهی تو سرش درد بود و گاهی نبود .گاهی دورش شلوغ بود و گاهی نبود .
ای بابا این قصه شد همش بود و نبود .حالا بریم آخر قصه ...
... یه روز اومد که اون مرد دیگه نبود ....
حالا امروز دورش شلوغ بود .... اما چه سود ...
دیگه اون نبود که بیبنه این همه بود و نبود ...
( ببخشید سرتو درد آورم)
یا علی
خوشحالم باهات آشنا شدم
آدرس وبلاگ من :
گلزار شهدای محلات -قطعه شهدای فتح المبین -ردیف بالا - قبر شهید بزرگوار محسن حاج رضایی .
یا علی
سلام. یکی از دوستان با اسم گمنام یه داستان(قصه) برا من فرستاده که ...
نمیدونم کیه؟ / کجاست؟ / اصلاَ پسرک را میشناسه؟
اما اگه این جواب را خوند خواهش میکنم حتماَ برام دعاکنه که به آرزوم برسم!!!
زیر پای آقا محسن حاج رضایی جای یه قبر خالیه.............
یا فاطمه زهرا(س) میشه...اجازه میدی پسرک بره اونجا ؟!!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی